آپارتاید سفر و فراغت
گزارشی از تبعیض فراغت و محرومیتهای اقتصادی برای تجربه یک سفر ساده
در میانه آمارهای میلیونی رزرو اقامتگاههای لوکس و شکاف عمیق طبقاتی، سفر در ایران به کالایی لوکس و نمایشی از موقعیت اجتماعی بدل شده است. اینجا دیگر سخن از حذف سفر از سبد خانوار نیست، بلکه از «تبعیض فراغتی» میگوییم؛ سرویس اجتماعی روزنامه شرق، کوشیده از زاویهی شکاف در گردشگری و سفر، به ماجرای شکاف طبقاتی بررسی کند. بخشهای مهم این گزارش را میخوانید.
دادههای یک پلتفرم رزرواسیون نشان میدهد گرانترین رزرو سال، ۲۸۱ میلیون تومان برای یک میهمان ثبت شده است. در سوی دیگر، خانوادههای کمتربرخوردار، آرزوی یک سفر ساده به مشهد را در سینه دارند. اینجا، سفر از یک حق عمومی به نمایشگاهی از شکاف طبقاتی بدل شده است.
دادههای مالی گزارش جاباما، لایه دیگری از واقعیت سفر در ایران را هم آشکار میکند؛ در بازار فشرده اقتصادی ایران، «سفرهای لوکس» نهتنها حذف نشدهاند، بلکه تثبیت شدهاند. گرانترین رزرو سال، به نام مسافری با ۲۸۱ میلیون تومان در ۲۲ اقامتگاه ثبت شده است. همچنین مسافری با گرانترین اتاق شب در یک روز مبلغی برابر ۱۶۹ میلیون تومان پرداخت کرده است. از طرفی مسافری با گرانترین مبلغ، در یک رزرو ۲۰۵ میلیون تومان هزینه کرده که این رزرو مربوط به بومگردی ساحلی استخردار در شهر قشم هرمزگان بوده است.
این اعداد فقط شاخصهای لوکس نیستند، نشانه دوگانگی در بازار سفر ایران هستند؛ بازاری که یک سوی آن بومگردیهای صد هزار تومانی است و سوی دیگرش اقامتگاههای میلیاردی. به زبان دیگر، سفر در ایران طبقاتی شده و گزارش جاباما در این میان، بر همین موضوع صحه میگذارد. اینها بخشی از گزارش پلتفرم رزرواسیون جاباما درباره رزرو محل اقامت برای سفرهای ایرانیان در سال گذشته است.
وضعیت اقتصادی ایرانیان در سالهای اخیر شرایط سختی پیدا کرده است که این مشکل بر کسی پوشیده نیست. بسیاری از مردم، بهناچار سفر را از سبد خانوار حذف کردهاند؛ اما این به معنای خالیماندن هتلهای لوکس نیست. گفتوگو با «مهدی حسینی»، نایبرئیس جامعه هتلداران، ما را به این نکته میرساند که گرچه اقامت در هتلها به رونق سابق نیست، اما هتلها با وجود نوسان در فصول کاری مختلف، همچنان با استقبال از سوی مسافران روبهرو هستند؛ چه مسافرانی که به صورت شخصی سفر میکنند و چه مسافران مأموریتهای دولتی.
مسئله فاصله طبقاتی در الگوی سفر، پدیدهای نیست که فقط در گزارشها نوشته شود و بعد بهسرعت فراموش شود؛ این، یک مسئله اجتماعی است که عواقب اجتماعی بسیاری به دنبال دارد. برای بررسی این مسئله به سراغ شیرین احمدنیا، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران رفتیم.
سفر؛ نمایشگر شکاف نمادین در عصر شبکههای اجتماعی
در دنیای امروز، نحوه سفر و اقامت، به زبانی نمادین و قدرتمند برای نمایش موقعیت اجتماعی بدل شده است. شیرین احمدنیا، جامعهشناس، دراینباره میگوید: «سفر و نحوه اقامت، فقط جنبه تفریحی ندارد، بلکه بازتابی از موقعیت اقتصادی و منزلت اجتماعی افراد هم به شمار میرود».
این نمایش در فضای شبکههای اجتماعی به اوج خود میرسد. صفحات اینستاگرام مملو از تصاویر استخر ویلاهای لوکس، دکوراسیون هتلها و غذاهای گرانقیمت است. این تصاویر در مقابل زندگی روزمره طبقاتی قرار میگیرد که با فشار اقتصادی شدید دستوپنجه نرم میکنند. این تقابل دائمی، احساس محرومیت نسبی و رنجش اجتماعی را تشدید میکند.
این جامعهشناس ادامه میدهد: «وقتی خانوادهها به دلیل فشار اقتصادی فزاینده، امکان سفر را بهکلی از دست میدهند یا آن را بهشدت محدود میکنند، فقط از یک تفریح ساده محروم نمیشوند. سفر، کارکردی فراتر از تفریح دارد؛ نوعی بازسازی روانی و بازتولید روابط اجتماعی است. این فرصت برای ترمیم روانی است. این امر به فرسایش سرمایه اجتماعی، افزایش خستگی روانی و تضعیف پیوندهای درونخانوادگی میانجامد. در سطح کلانتر، این پدیده میتواند به کاهش تبادل فرهنگی بین مناطق مختلف کشور منجر شود».
وقتی طبقات مختلف جامعه حتی در تجربههای بهظاهر سادهای مانند سفر از هم جدا میشوند، احساس تعلق جمعی و اشتراکات اجتماعی به تدریج تضعیف میشود. این محرومیت گسترده از «فراغت برابر» میتواند به کاهش اعتماد اجتماعی، افزایش سرخوردگی و حتی تمایل به مهاجرت در میان جوانان بینجامد.
این جامعهشناس هشدار میدهد: «آنچه در صنعت هتلداری و الگوهای سفر شاهد آن هستیم، فقط بازتابی سطحی از تضاد طبقاتی عمیقتری است که در جامعه ایران در حال شکلگیری است. وقتی سفرکردن -این حق اولیه هر شهروند- به کالایی لوکس تبدیل میشود، شاهد ایجاد نوعی «تبعیض فراغتی» هستیم. این جداسازی نهتنها در اقامتگاهها، بلکه در تجربیات، خاطرات و حتی آرزوهای مردم نیز رخنه میکند». به گفته او، طبقه مرفه در هتلهای لوکس و ویلاهای شخصی فقط به دنبال تفریح نیست، بلکه در پی تأیید و نمایش موقعیت برتر خود است.
در مقابل، طبقات محروم نهتنها از امکانات مادی، بلکه از حق تجربهکردن نیز محروم میشوند. این محرومیت دوگانه، شکافی ایجاد میکند که بهسادگی قابل پرکردن نیست. این تضاد طبقاتی در صنعت گردشگری فقط زمانی حل خواهد شد که به صورت ریشهای به مسئله توزیع ثروت و عدالت اجتماعی پرداخته شود».
نقش مسافران دولتی در اقتصاد هتلها
در قلب شهرها نیز هتلها صحنه نمایش دیگری از این نابرابری هستند. مهدی حسینی، پژوهشگر هتلداری و گردشگری، وضعیت کسبوکار هتلها را متغیر توصیف میکند: «در دوران اوج برجام، شمار گردشگران خارجی از مرزهای درخور توجهی میگذشت.. بااینحال، امروز اگرچه حضور گردشگران خارجی کاهش یافته، اما این به معنای خالیماندن هتلها نیست. بخش درخور توجهی از اتاقهای هتلها توسط مسافران دولتی که با بلیتهای سهمیهای به شهرهای مختلف سفر میکنند، اشغال میشود.
این مسافران اگرچه تضمینکننده بخشی از درآمد هتلها هستند، اما نمیتوانند جایگزین درآمد ناشی از گردشگران بینالمللی شوند. این مسئله نشانگر جابهجایی پول از حسابی به حساب دیگر در بدنه دولت است، بدون عایدی واقعی برای دولت..»
کارگران؛ در حصار جغرافیای فقر
در طرف دیگر این طیف، مردمی هستند که جغرافیای زندگیشان با فقر و محرومیت گره خورده است. برای بسیاری از خانوادههای کارگری در کرمان، تنها سفر ممکن و مشروع، «سفر زیارتی» به مشهد است. این سفر که اغلب با پسانداز چندین ماهه و گاهی با کمکهای ناچیز کارفرما ممکن میشود، نه یک انتخاب که یک تکلیف دینی و فقط دریچه فرار از فشارهای روزمره است. یکی از این کارگران میگوید: «تمام آرزوی مادرم این است که قبل از مرگش یک بار به مشهد برود. ما مدتی است در حال پسانداز برای این سفر هستیم، اما هر بار یک اتفاق میافتد؛ بیماری، ازکارافتادن ماشین یا کاهش دستمزدها».
طنز تلخ ماجرا آنجاست که بسیاری از این کارگران، در استان کرمان و در همسایگی یکی از مقاصد گردشگری پرطرفدار طبقه متوسط -یعنی کویر لوت- زندگی میکنند. اما برای آنها، لوت نه یک مقصد گردشگری، بلکه بخشی از جغرافیای خشن و بیرحم زندگی است.
قشر متوسط؛ قربانی اصلی تغییرات اقتصادی و سبک زندگی
قشر متوسط دیگر کمتر امکان اقامت در هتلها را دارند و از شیوههایی مثل بومگردی یا چادرزدن استفاده میکنند. این تغییر، فقط یک جابهجایی ساده در انتخاب نوع اقامتگاه نیست، بلکه نشانهای هشداردهنده از فرسایش قدرت اقتصادی و کاهش کیفیت زندگی در این قشر گسترده است.
گسترش مالکیت ویلا و خانههای دوم در مناطق ییلاقی، بخش عمدهای از نیاز به اقامتگاههای موقت را پوشش داده است. یعنی آنچه به عنوان «رونق ویلا» دیده میشود، در واقعیت میتواند نشانهای از انقباض بازار سفرهای هتلمحور و عقبنشینی قشر متوسط به پناهگاههای خصوصی و محدود خود یا اجاره خانه و اقامتگاه باشد.
آرزوی یک سفر ساده
در پایان، تصویر جامعه ما از سفر، تصویری دوپاره است؛ از یک سو، سفرهای چند صد میلیون تومانی و از سوی دیگر، کارگرانی با آرزوی یک سفر ساده که مدتها در ذهنشان برای مدیریت مالی آن برنامهریزی میکنند. این دو، هرگز یکدیگر را ملاقات نخواهند کرد. هریک در حباب خود سفر میکنند. شکاف بین این دو حباب، فقط با سیاستگذاری عادلانه و مسئولیتپذیری اجتماعی قابل ترمیم است. پدیده سفر در ایران به نمادی گویا از شکاف عمیق طبقاتی و «آپارتاید فراغتی» بدل شده است؛