زنها زودتر میسوزند
عدالت جنسیتی سازگار با گرمایش زمین یا چرا تغییرات اقلیمی تاثیر بیشتری روی زنان میگذارد
تمایزات اجتماعی از قبیل جنسیت، طبقه، سرپرست خانوار، سن و مرحله زندگی، تجربیات متفاوتی را در زمینه آسیبپذیری ایجاد میکند که به نوبه خود نشاندهنده اهمیت توجه به مقوله جنسیت در برنامههای سازگاری با گرمایش زمین بهویژه سازگاری با کمآبی است.
«نائومی کلاین» در کتاب «سرمایهداری در برابر آبوهوا؛ همه چیز تغییر میکند» مینویسد: «سیستم اقتصادی ما اکنون در حال جنگ با سیستم جهانی است. تنها امیدی که میتوان برای پیشگیری از گرمایش فاجعهآمیز جهان داشت، در اتخاذ تغییرات بنیادین سیاسی و اقتصادی نهفته است؛ تغییرات آبوهوایی فرصتی برای ما است تا بتوانیم اشتباهات ویرانگر قبلی را اصلاح کنیم، در واقع این بازگشت به طرح ناتمام آزادی است.» اشاره کلاین به نابرابریهایی است که همواره قربانی گرفته و اکنون مخاطرهآمیزند و برای بقا نیازمند اصلاحاند. عدالت جنسیتی و برابری در فرصتها یکی از ارکان مهم طرح ناتمام آزادی است.
زنان در معرض انواع خطرات بلایای طبیعی
پژوهشها نشان میدهد در تمام بلایای طبیعی؛ زنان در معرض انواع خطرات از غرقشدگی حتی به خاطر سنگینی لباسها گرفته تا گرسنگی، قاچاق و بردگی جنسی قرار داشته و گرمایش زمین این مخاطرات را افزایش داده و در نتیجه جنسیت در کانون توجه به مخاطرات گرمایش و تغییر اقلیم قرارگرفته است. از آنجا که کشور ما نیز یکی از پرخطرترین مناطق جهان در این زمینه است، شایسته است که به مساله جنسیت به طور ویژه توجه شود. البته در کشور ما گرمایش زمین از یکسو و مدیریت ناکارآمد برخی دستاندرکاران از سوی دیگر دست به دست هم داده و سرزمینمان را با مشکل بسیار جدی «تنش آبی» مواجه کرده است. این مساله اشکال جدیدی از مسائل اجتماعی را رقم زده و زنان، بهویژه زنان روستایی را با چالشهای جدی، علاوه بر چالشهای پیشین، مواجه کرده به طوری که میتوان گفت «تنش آبی علاوه بر مشکلات اجتماعی، خشونت علیه زنان را تشدید میکند»، اما سوی امیدبخش دیگر این مساله این است که بر اساس تجربیات محلی در کشورهایی مانند کنیا و در ایران به طور مثال روستای «خراشاد» در خراسان جنوبی با احیای منابع فرهنگی و صنایعدستی، زنان را در مرکز تغییر رویکردها و سازگاری با اقلیم قرار داده و مدیریت زنانه روشهای نجاتبخشی را بازتولید کرده است.
هرچند برخی از مدیران هنوز به این درک نرسیدهاند که مساله بسیار جدی است و برخی آن را نقشه خارجی میپندارند، اما گرمایش زمین و پیامدهای آن ازجمله تنش آبی و خشکسالی مهمترین و چالشبرانگیزترین مساله امروز ماست که در مناطقی از کشور مانند جنوب شرق استان فارس، یزد، کرمان، خراسان جنوبی، سیستان و بلوچستان همه ابعاد زندگی را تحت تاثیر قرار داده است. این مساله تغذیه، امنیت، معیشت و سلامت را با چالشهای جدی از جمله مهاجرت به حاشیه شهرها روبهرو کرده است. در مناطقی از کشور «مهاجران تنش آبی» تبدیل به مسافران سرگردانی شدهاند که طعمههایی برای انواع باندهای جامعهستیزند. در این میان وضعیت زنان پیچیدهتر شده است. آنها اگر همراه با خانواده به حاشیه شهرها مهاجرت کنند، با انواع مخاطرات ناشی از فقر و بیکاری خانوادهها روبهرو خواهند بود، اگر در روستا بمانند، با توجه به از بین رفتن تنها راه معیشت، بار سنگین مدیریت خانوادهای کمدرآمد را بر عهده خواهند داشت که سرپرستشان غایب است، اگر سرپرستان در محل مانده و مهاجرت نکنند، به دلیل فشارهای روانی ناشی از بیکاری و بیپولی دچار انواع تنشهای روانی و حتی اعتیاد خواهند شد که خانواده را در معرض خطر و خشونت قرارداده و پرواضح است که زنان در خطمقدم آسیب قرارگرفتهاند. وظیفه مراقبت و تامین نیازهای خانواده مانند حمل آب با زنان است؛ زنان به دلایل عاطفی از سهم غذایشان به نفع نیازمندان خانواده میگذرند و از خرید وسایل بهداشتی به دلیل مشکلات مالی خانواده چشمپوشی میکنند.
در برخی از مناطق جهان که ازدواج کودکان کنترل شده بود، اکنون به مخاطرهای جدی برای دختران تبدیل شده و برخی ازخانوادهها کودک همسری را به عنوان راهحلی برای بقا در پیش گرفته و ازدواج کودکان با مردان بزرگسال به امید بهتر شدن وضعیت دختران و حتی خانواده دوباره در خطر شیوع دوباره است. نکته قابل تامل این است که شوربختانه دختران روستایی خود نیز آن را راهی برای نجات تصور میکنند. در بسیاری از نقاط جهان از جمله ایران به طور سنتی بخشی از زنان از تصمیمگیریهای ساختاری کنار گذاشته میشوند و همچنان موانع ساختاری و هنجارهای تبعیضآمیز اجتماعی و فرهنگی مانع مشارکت در تصمیمگیری اجتماعی و سیاسی درخانوارها و جوامع روستایی است. زنان و دختران در مناطق روستایی به دلیل تعصبات فرهنگی و نابرابری در توزیع درآمدهای ملی و توسعه نامتوازن منابع تولیدی و داراییهای خصوصی، خدمات عمومی مانند آموزش و پرورش و مراقبتهای بهداشتی و زیرساختها، از جمله آب سالم و فاضلاب دسترسی کمتری دارند، در حالیکه آنها همیشه به عنوان نیروی کار نامریی، بدون حقوق و یا با کمترین میزان دستمزد کار میکنند. امروزه تاثیرات گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی بهویژه تنش آبی سایه تاریکش را بر سر آنان انداخته است.
اگرچه در سطح جهانی نقش حیاتی زنان و دختران روستایی در فرایند پایداری خانوارها و جوامع روستایی، بهبود معیشت روستایی و رفاه عمومی، به طور فزایندهای به رسمیت شناخته شده، اما هنوز میلیونها زن در فقر همهجانبه زندگی میکنند. مثلا بسیاری از زنان روستایی هنوز مالکیت و حتی داشتن حساب مستقل بانکی برایشان مقدور نیست. اغلب بر اساس فرهنگ محلی مسئولیت مالی و مالکیت، معمولا مردانه است و زنان به نوعی «نانخور» محسوب میشوند، البته این تبعیض فرهنگی بر قوانین رسمی کشور نیز اثر گذاشته و تبدیل به یک تبعیض سیستماتیک شده است و بر همین اساس مردان سرپرست مالی خانواده محسوب میشوند و فقط در فقدان همسر به هر دلیل آنها میتوانند از این امتیاز استفاده کرده و سرپرست مالی خانواده شوند. سهم زنان از مشارکت در امور خانواده کمتر از مردان نیست، اما واقعیت این است که در امور مالی و درآمد شریک برابر با مردان نیستند. زنان همپای مردان مشغول به کار و تلاش هستند، نقشهای جنسیتی زنان با معیشت خانواده مرتبط است و در نتیجه در درآمد نیز سهم دارند، اما اغلب مبلغی به عنوان خرجی از همسرانشان تقاضا میکنند که معمولا به صورت نقدی پرداخت میشود. داشتن حساب بانکی برای زنان روستایی از آنجا اهمیت دارد که میتوانند درآمد حاصل از فعالیتشان را در آن پسانداز کرده و استقلال مالی داشته باشند؛ چراکه استقلال مالی نقش مهمی در مشارکت جهت تصمیمگیری دارد و محدود کردن قدرت تصمیمگیری یکی از مهمترین موانع توانمندشدن و سازگاری است.
زنان مستعد اجرای برنامهها سازگاری با تغییرات اقلیمی
نکته امیدبخش این است که مطالعات و تجربیات جهانی نشان میدهد زنان بیش از مردان مستعد اجرای برنامهها و آموزشهای سازگاری با تغییرات اقلیمی ناشی از گرمایش زمین هستند و سرمایهگذاری بر توانمندی آنان در مدیریت محیطزیست میتواند نجاتبخش باشد. به عنوان مثال، مطالعه فونگ (۲۰۱۴) در ویتنام نشان میدهد زنان روستایی سازگاری بیشتری با کمآبی در بخش کشاورزی داشته و معیشت خود را بازسازی میکنند و در عین حال زنان سرپرست خانوار آسیبپذیرتر بوده و تنش آبی برای این گروه از زنان تهدید محسوب میشود.
تجربه زنان «ماسایی» در کنیا نیز قابل توجه است. با شدت گرفتن خشکسالی و کمبود بارش، مشکلات زندگی در خشکسالی کمکم خود را نشان داد و شرایط برای زنان بیشازپیش سختتر شد. مردم روستای «نیکولیله» در کنیا به فکر چارهجویی افتادند، آنها بهزودی دریافتند که برای رسیدن به نتیجه بهتر باید از مدیریت زنان بهرهمند شد و نگرشهای زنستیزانه را کنار بگذارند. زنان به وضوح برای مقابله با این شرایط و سازگاری با وضعیت موجود تواناتر بوده و در نتیجه نقشهای جنسیتی سنتی شروع به تغییر کرد. اکنون زنان و مردان دوشادوش هم برای سازگاری با خشکسالی و کاهش اثر گرمایش زمین بر زندگیشان در تلاش هستند. آنها به زنان قدرت «تصمیمگیری» دادند و هماکنون زنان مدیریت زمین و کشت و کار و امور مراتع و دامها را بر عهده دارند. زنان در نشستهای اجتماعی و جلساتی که پیش از این مردانه بود و به هیچوجه اجازه حضور در آن را نداشتند، شرکت کرده و در کنار مردان در انجمن روستا تصمیمگیری میکنند.
تجربه روستایی ماسایی نشان داد زنان به وضوح مدیران شایستهای در امر «صرفهجویی و مصرف بهینه از منابع» هستند و اکنون همه پذیرفتهاند که برای سازگاری و بقا باید نگرشهای سنتی را پشت سر بگذارند. در جامعهای که برای نسلها، مردان تصمیمگیر بودند و زنان به هیچوجه اجازه دخالت در امور مدیریتی مربوط به زمین و کشاورزی و خانواده نداشتند و فقط فرمانبردار بودند، وضعیت تغییر کرد و مردم روستا پذیرفتهاند که یکی از شرطهای اساسی برای بقا و انطباق و سازگاری «پذیرش مدیریت زنانه» است.
این تجربهها و مطالعات نشان میدهد سیاستهای توسعهای و سازگارانه بدون در نظر گرفتن تمایزات از یکسو و توانمندیها از سوی دیگر خود میتواند به دسترسی نابرابر منجر شود؛ چراکه متاسفانه در برخی از مناطق جهان سیاستهای مربوط به گرمایش زمین، انطباقپذیری زنان را نادیده میگیرد و همه زنان، بهویژه گروههای خاصی از زنان، مانند زنان سرپرست خانوار با آسیب جدی مواجه میشوند، لذا در نظر گرفتن روابط قدرت و شرایط نابرابر در تهیه بستههای سیاستهای انطباقی ضروری است. با در پیش گرفتن استراتژیهایی در مسیر پایداری و تاثیر بر اذهان افراد میتوان فضاها و ظرفیتهای جدید سازگارانهای که بقا را تضمین میکند به وجودآورد. رفع محدودیتها، ممنوعیتها و بازنگری در قوانینی که برای نیمی از جمعیت یک جامعه یعنی زنان تبعیضآمیز بود و شرایط را برای آنها در حالت عادی نابرابر میکرد، در شرایط پیش رو یک ضرورت اجتنابناپذیر است. مشارکت زنان و جوامع محلی در تصمیمسازیها و تصمیمگیریها در حقیقت در پیش گرفتن یک راهحل سازگارانه در مسیر بقا است.