قلمرو رفاه

راه رفع بحران صندوق‌‌ها از ایجاد شغل می‌گذرد

ضرورت مقابله با ابرچالش بحران در صندوق‌های بازنشستگی

علیرضا حیدری
علیرضا حیدری

بحران صندوق‌های بازنشستگی از جمله مهمترین و اساسی‌ترین بحران‌های کشور است، در شرایطی که این صندوق‌ها تعهدات بیمه‌ای خود را به سختی پرداخت می‌کنند. از جمله موارد پیشنهادی سازمان‌های جهانی برای حل این بحران، افزایش سن و سابقه بازنشستگی است، اما با اجرای اینگونه اصلاحات نیز بحران صندوق‌ها به طور کامل حل نمی‌شود و لازم است تعداد بیمه‌دهندگان افزایش یابد. برای افزایش ورودی صندوق‌های بازنشستگی لازم است دولت اقدمات ضروری و فوری را برای افزایش اشتغال و تعداد بیمه‌شدگان انجام دهد.

افزایش سن و سابقه بازنشستگی از نظر عده‌ای تنها راه موجود است؛ امری که البته نه راهکار کارشناسی بلکه تکرار یک سیاست پیاده شده در کشور‌های اروپایی به پیشنهاد نهادی همچون صندوق بین‌المللی پول است. در تیرماه سال ۹۶ مقام‌های این صندوق به آلمان توصیه کردند سن بازنشستگی را به منظور افزایش رشد اقتصادی به ۶۷ سال افزایش دهد، این احتمال وجود دارد که این پیشنهاد به ایران هم شده باشد. با این حال، همان‌طور که این موضوع در آلمان مورد مخالفت قرار گرفت، در ایران هم مورد مخالفت قرار می‌گیرد.

وقتی گفته می‌شود باید فکری برای رهایی از بحران شود به معنای دستوری عمل کردن نیست. باید در نظر داشته باشیم که در بحث صندوق‌های بازنشستگی ذی‌نفعان اجتماعی وجود دارند و هر تصمیمی در مورد آنها بگیریم از ناحیه این ذی‌نفعان مقاومت به وجود می‌آید. پس در درجه اول باید واقع‌بین و با مخاطب صادق باشیم. آنها را در یک اجماع ملی به مشارکت بگیریم و توضیح دهیم چه وضعیتی داریم و پیش‌بینی ما از آینده چیست. این گفته بدان معنا است که باید سه‌جانبه‌گرایی را رعایت کنیم و در همین قالب برای مواجهه با وضعیت جدید نسخه‌های عملیاتی و اجرایی بنویسیم. صرف اینکه بگوییم با افزایش سن و سابقه می‌توانیم مشکل را حل کنیم، من می‌گویم، نه! اینگونه اقدام کردن تنها مشکلی به مشکلات صندوق‌های بازنشستگی اضافه می‌کند. تنها راهکاری که فعلا از طرف تمام گروه‌های اجتماعی روی آن اتفاق نظر وجود دارد، افزایش تعداد بیمه‌پردازان است. این کار را می‌توان با ایجاد اشتغال جدید و زیرپوشش بیمه بردن کارگران شاغل انجام داد. اینگونه ورودی‌های صندوق‌ها افزایش می‌یابد و تعادل منابع و مصارف برقرار می‌شود. این راهکار البته بیشتر برای صندوق‌های بازنشستگی همچون تامین‌اجتماعی سودمند است. البته مشکلاتی در این راه وجود دارد که اولین آن وجود کارفرمایانی است که حاضر به بیمه کردن کارگران خود نیستند یا کارفرمایانی که برای کارگران خود حق بیمه واقعی نمی‌پردازند.

آمار‌ها از وجود ۲۲ تا ۲۳ میلیون کارگر شاغل حکایت دارند، در حالی‌که حدود ۱۴ میلیون حق بیمه پرداخت می‌شود. این یعنی حدود ۹ میلیون نفر از کارگران در چرخه اقتصاد رسمی فعالیت نمی‌کنند، بنابراین باید از خود بپرسیم که چگونه می‌توانیم آنان را تحت پوشش بیمه تامین‌اجتماعی قرار دهیم؟ تا این فرد وقتی بیکار شد، تحت پوشش بیمه بیکاری و وقتی به سن بازنشستگی رسید، خیالش از بابت دریافت مستمری و پوشش هزینه‌های درمان راحت باشد. اگر به هر دلیل این کارگران تحت پوشش تامین‌اجتماعی نباشند بعد‌ها ناچار هستند که زیرپوشش حمایتی کمیته امداد و بهزیستی بروند و این یعنی اینکه دولت باید هزینه اجتماعی آن را در جای دیگری پرداخت کند. به هر صورت بی‌توجهی نشان دادن به تقاضا در بازار کار و نادیده گرفتن نیاز‌های معیشتی و اقتصادی متقاضیان ورود به بازار کار که اکثراً از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی هستند، شرایطی را به وجود آورده که صندوق‌های بازنشستگی امروز تنها از خود مستمری‌بگیر هزینه کنند؛ موسفیدانی که البته به لطف اقتصاد ناکارآمد امروز صندوق‌ها و نادیده گرفتن واقعیت‌های محاسبات بیمه‌ای باید درگیر آینده‌ای ناروشن باشند. اوضاع بازنشستگان در سال ۹۶ آنقدر بحرانی شد که در مورد وضعیت صندوق‌های بازنشستگی باید هشدار‌های جدی بدهیم، اما متاسفانه تاکنون چندان گوش شنوایی برای این هشدار‌ها وجود نداشته است. قاعدتا عقل حکم می‌کند که حاکمیت تا قبل از اینکه ابربحران به ابرتوفان تبدیل شود، فکری به حال صندوق‌های بازنشستگی کند. اجماع ملی در «فضای گفت‌وگویی» تازه، آغاز راه است. باید برای نجات صندوق‌های بازنشستگی که در واقع نجات جامعه از یک بحران عظیم است از اکنون به یک اجماع ملی برسیم وگرنه باید منتظر یک بحران بسیار عمیق در کل جامعه باشیم که خطرات بسیار زیادی برای کل کشور در پی خواهد داشت.