قلمرو رفاه

جنبش ۵ ستاره؛ قاتل چپ یا فرصتی برای بازسازی؟

مروری بر فروپاشی چپ نئولیبرال در ایتالیا و تناقضات یک نیروی پوپولیستی که سیاست را تسخیر کرد

16 مهر 1404 | 11:50 اندیشه انتقادی
لورنزو زامپونی
لورنزو زامپونی

جنبش 5 ستاره فضای بزرگی را در سیاست ایتالیا اشغال کرده، تقریبا همه قلمرو تقابل را و از بختهای ظهور بدیل چپ جلوگیری میکند

در چهارم مارس، یک نظام سیاسی دیگر در اروپا سقوط کرد. قسمت آخر این سریال طولانی در ایتالیا اتفاق افتاد. حرف اصلی همیشه این است: «چپ مرکزگرای نئولیبرال فروپاشیده است، راست جریان اصلی حمایت خود را به سود نیروهای ناسیونالیست از دست داده و مبارزان پوپولیست جدید ظهور کردهاند و بر موج نارضایتی برخاسته از سیاستهای ریاضتی سوار شدهاند.»

ماتئو رنتسی از حزب دموکرات (PD)، میراث نئولیبرال شکوهمند حزب کمونیست ایتالیا (PCI)، جاپای حزب پازوک یونان و حزب سوسیالیست کارگری اسپانیا (PSOE)، حزب سوسیالیست فرانسه(PS) و حزب سوسیال دمکرات آلمان (SPD) دنبال کرد. این احزاب چپ مرکزگرا که در دوران بحران و ریاضت حکومت میکردند، ریشههای اجتماعی خود را رها کرده و بهای معیارهای نامتعارف و وعدههای محقق نشده خود را در فجایع پیدرپی انتخاباتی پرداخت کردند.

 هژمونی «نئولیبرالیسم پیشرو»، تاسیس شده توسط تونی بلر و بیل کلینتون در دو دهه قبل به پایان رسید. در ایتالیا میراث رادیکال نیروی محرک حزب کمونیست احتمالا یکبار و برای همیشه فرو پاشیده است. در حقیقت رایدهندگان ناامید PD به رقابتکنندگان رنتسی در چپ تبدیل نشدند. لیست فدراسیون آزادی و برابری (LEU) به جبهه چپ ایتالیا (SI) ملحق شد و شاخه سوسیال دموکرات اخیرا جدا شده از PD، هر دو وارد پارلمان شدند. در همین حال، ائتلاف قدرت مردم (Potere al Popolp)، یک حزب جدید که برخی جنبشهای جمعی و احزاب کمونیست کوچک را در یک تجربه پوپولیستی جدید ترکیب کرد، برای انتخاب شدن کاندیداهایش مدیریت لازم را اعمال نکرد.

بزرگترین مشارکت رایدهندگان منجر به شکست PD در برابر جنبش 5 ستاره (M5S) شد. حزب وبمحور «نه چپ، نه راست»
5 ستاره که توسط بپ گریلو، کمدین و وبلاگ
نویس تاسیس شد اکنون به دست لوئیجی دی مایو 31 ساله رهبری میشود. این بدترین نشانه شکست تاریخی چپ ایتالیا است: در مواجهه با سقوط حزب دموکرات، رایدهندگان به سمت رقبای نسبتا رادیکال نچرخیدند، بلکه به یک نیروی فرهنگی بیرون از کارگران و جنبش دموکراتیک، خارج از مفاهیم سوسیالیسم و حتی لیبرالیسم پیشرو چرخیدند. این نیرویی است که برایند بحران اتحادیهها و سازمانهای جمعی به طور کلی است. این اتفاق چطور رخ داد و معانی ضمنی پیروزی جنبش 5ستاره برای آینده چپ ایتالیا و جنبشها چیست؟

به هر حال جنبش 5 ستاره نمیتواند به عنوان جنبشی مترقی یا چپگرا تعریف شود. در حقیقت به طور برجسته دارای حالتهای دستراستی در مسائل کلیدی مانند مهاجرت و اتحادیهها است. با این حال جنبش 5 ستاره حداقل به لحاظ حزبی محصول چرخه اعتراض ضدریاضتی است. ایتالیا جنبش عظیمی علیه ریاضت مشابه جنبش ضدریاضتی (15-M) در اسپانیا یا «جنبش میدانها» در یونان تجربه نکرده بود. ایتالیاییها جنبش میدانهای سالهای 2008 تا 2011 را احساس کردند و تقابل با ریاضت، یک نیروی عظیم سیاسی در جامعه ایتالیا است و حمایت عمومی از جریان اصلی احزاب چپ مرکزگرا و متمایل به راست را تهدید میکند.

جنبش 5 ستاره در این موقعیت به پا خاست، توانست بر این موج سوار شود و خود را به عنوان یک بدیل مطرح کند. اما بدیل برای چه چیز؟ اظهارات اولیه سیاسی بپ گریلو موضوعات بیثباتکاری در بازار کار، خصوصیسازی سیستم تامین آب، تفکر ساختوساز زیرساخت عمومی عظیم آسیبرسان به محیطزیست را هدف قرار داد. ممکن است اینها را به عنوان برنامههای ضدنئولیبرالیسم نام نهند و در واقع ترکیب محبوب زیادی از گفتمان جنبش اجتماعی را در خود دارد. با این حال، هیچیک از این شکایات به منظور سوال از وضعیت موجود اقتصادی شکل نگرفتهاند.

هدف این نبود که نئولیبرالیسم یا کاپیتالیسم را به چالش بکشد بلکه شاید صرفا قرارداد بهتری را تقاضا میکند. به علاوه جنبش 5 ستاره بارزترین فاکتورهای گفتمان سیاسی ایتالیا را از آن خود کرد، همان چیزی که ریشه در دو بخش جنبشهای مردم عادی و افکار عمومیداشت و توسط رسانههای جریان اصلی شکل میگرفت: مقابله با فساد سیاسی. مشابه مورد اسپانیا، خشم برای فساد نخبگان سیاسی با انتقاد از ریاضت و حکومت نئولیبرال درهم تنیده شد.

همچون مخالفت پودموس در اسپانیا، جنبش 5 ستاره بیشتر بر فاکتورهای اولی (رسانهها) تمرکز دارد تا دومی (انتقاد از ریاضت و حکومت نئولیبرال). دو دهه برلوسکونیسم و ضدبرلوسکونیسم و حتی قبل از آن، رسوایی 1992، منجر به آگاهی جمعی ایتالیاییها نسبت به این ایده شد که فساد سیاستمداران اولین و آخرین دلیل هر مشکلی در این کشور است.

5 ستاره به وسط این داستان پرید و ریشه مشکلات را در پیدایش یک کاست از سیاستمداران فاسد بیان کرد که کشور را برای منافع شخصی خودشان دچار سوءمدیریت میکردند. بنابراین جنبش 5 ستاره، قادر بود روی نارضایتی مردم در قبال بحران و ریاضت، بدون به پرسش کشیدن واقعی نظم اقتصادی سرمایهگذاری کند.

برلوسکونی و این «کاست» سپر بلا پیدا کردند از طریق خشم عمومی علیه نخبگان اقتصادی، سیاستهای نئولیبرال، موسسات اروپایی و فراملی که در کشورهای دیگر به خاطر بحران مورد سرزنش بودند. طبق این روایت نیاز نیست که ماهیت سیستم را تغییر دهید، بلکه تنها نیاز است که افراد بهتری را در سکان هدایت آن قرار دهید.

جنبش 5 ستاره طبیعت دوگانه غریبی را درهم آمیخت، نسبت به یک خواست پوپولیستی با پایگاه وسیع مطمئن بود در حالی که اجازه اندک تهدید اساسی نسبت به وضعیت موجود را نمیداد. از یکسو، حامل استانداردی از سیاستهای ضدریاضتی است، بخصوص در زیرمجموعه دولت تکنوکرات در سالهای 2011 تا 2013، زمانی که احزاب جریان اصلی درگیر ائتلافی بزرگ بودند و چپ خارج از پارلمان بود. از طرف دیگر، بسیار مراقب تسکین بورژوازی بود و چیزی را به وجود آورد که برخی آن را «جنگ مدنی قلابی» مینامند: جنبش 5 ستاره یک بحث به شدت داغ عمومی در پارلمان با استفاده از سخنرانیهای خشن علیه احزاب جریان اصلی راه میانداخت، حال آنکه در همین زمان، در خیابانها سطح تضاد اجتماعی در پایینترین سطح خودش بود.

در سالهای اخیر برخی از ایتالیاییها مبارزه و نبرد را به جنبش 5 ستاره را محول کردند: حزبی که از گفتمان جنبشهای اجتماعی را از آن خود کرده است، اما عمل آن کاملا محدود به درون دیوارهای پارلمان است. آیا این جنبش پایدار میماند؟ شاید، اما نه برای همیشه. 5 ستاره همواره توانسته جای خود را در بین بخش عظیمی از ایتالیاییها باز کند؛ در هر موضوعی: پیشروی خفیف درباره بازتوزیع ثروت، مرکزگرا در خصوص حقوق مدنی، محافظهکار درباره مهاجرت. در حالی که این موضوع در گفتمانسازی موثر بوده، اما احتمالا آنگاه که دولت را در اختیار بگیرند، اجرای آن بسیار سخت است؛ زمانی که تقاضاهای سیاست واقعی، ایفای نقش در مقام مخاطبان بس متنوع را که آنها اخیرا سعی در ایفای چنین نقشی دارند، غیرممکن میکند.

بعید به نظر میرسد حزب تاثیرات خوبی بر جذبه انتخاباتی خود داشته باشد. حزب به گونه‌‌ای ساخته شده که سیاست متناقض و مبهمی را در برنامه قرار دهد و رنگ و لعابی از تقابل با نخبگان سیاسی داشته باشد؛ نخبگانی که آنها تا حدودی میخواهند به آن ملحق شوند. واضح است اکنون آنها در راس دولت بمانند. ممکن است به یک یا دو انتخابات دیگر نیاز داشته باشند، اما ایتالیاییهای زیادی که به آنها رای دادند تا ایستادگی کنند، نامید یا از خواب و خیال بیدار میشوند.

ناامیدی نسبت به جنبش 5 ستاره چالش بحرانیتری خواهد بود نسبت به آنچه جنبشها و چپ ایتالیا با آن مواجهاند. حزب دیمایو در راه تنگ و باریکی گام برمیدارد. از یک طرف به دنبال تجسم بخش ایتالیایی پوپولیسم مرکزگرا است (مانند مکرون در فرانسه و کیودادانوس در اسپانیا) و از طرف دیگر به مردم عصبانی و صبر از کف داده حوزه انتخابیه پاسخ میدهد توقف و ایستایی را که در برنامه تغییرات رادیکال وعده داده بود، تحمل نمیکند.

مسیر باز و گشوده که جنبشهای ایتالیایی (که تقریبا به اندازه چپ ایتالیا ضعیف است اما از همتایان حزبیاش متفاوت است و با یک رسالت فوری تاریخی مواجه است) لازم است تناقضات برنامه جنبش 5 ستاره را در دستور کار قرار دهند و به ایفای نقش بپردازند تا فضا را برای بدیلی پیشرو شکل دهند. همراه با یک هشدار: باز بودن مسیر در طرف دیگر نیز وجود دارد. جنبش 5 ستاره فضای بزرگی را در سیاست ایتالیا اشغال کرده، تقریبا همه قلمرو تقابل را و از بختهای ظهور بدیل چپ جلوگیری میکند، اما تاثیر مشابهی نیز بر راست رادیکال دارد. موفقیت حزب دیمایو، از دوقطبی شدن سیاسی جلوگیری میکند، در حالی که جامعه در حقیقت دوقطبی شده است. اگر جنبش 5 ستاره منفجر شود، زمانی خطرناک و در عین حال جالب فراخواهد رسید.

مترجم: رضوان برزگر