نه گفتن کافی نیست
درسهای نئولیبرالیسم برای چپ و لزوم مقاومت در برابر ترامپ


نائومي کلاين نويسنده کتاب «بدون لوگو» (1)، «دکترين شوک؛ ظهور سرمايهداري فاجعه»(2) و کتاب «همه چيز تغيير میکند؛ سرمايهداري در برابر اقليم» (3) است. او يکي از اعضاي هياتمديره «350.org» (4) و همچنين يکي از تهيهکنندگان فيلمي درباره کارگران در آرژانتين است که موجب شد کارخانه به شرکت تعاوني کارگران تبديل شود. عنوان کتاب جديد او «نه گفتن کافي نيست» (5)، «مقاومت در برابر سياست مبتني بر شوک ترامپ و تلاش براي ايجاد جهاني است که به آن نيازمنديم». در ادامه مشروح گفتوگوي تلفني با او را میخوانيد.
اولين کتاب شما، «بدون لوگو» نام داشت و درباره برندسازي بود، آيا میتوانيد اندکي درباره ترامپ به مثابه يک برند، توضيح دهيد؟
آنچه من میکوشم انجام دهم اين است که ترامپ را در برخي از متنهاي تاريخي قرار دهم. هيچ کتابي نمیتواند چنين کاري را کاملا انجام دهد اما من تصور میکنم سبکي وجود دارد که در آن ترامپ بسيار عجيب و غريب و افراطي به نظر میرسد. در واقع روايتي وجود دارد که پيرامون او شکل گرفته و با او همچون يک مجنون رفتار میکند و با مشخصههاي منطقي متفاوت است که بسياري از روايتهاي معروف دارند.
يکي از اين تمايلاتي که من به آن پرداختهام تغيير ساختار شرکتها در اواخر دهه 1990 است که بر روي فروش برندها به جاي فروش کالاها تاکيد دارد. بسياري از شرکتها مجددا خود را سازماندهي کردند به طوري که آنها در ابتدا به عنوان شرکتهايي تجاري طراحی شده و در زمينه توليد محصولات فعاليت میکردند اما سپس به مقاطعهکاران و پيمانکاراني در سراسر جهان واگذار شدند. در اين مدل از تجارت، شرکت نايک جزو پيشگامان بود که با وجود اينکه يک سوپر برند جهاني بود کارخانهاي متعلق به خود نداشت.
ترامپ به عنوان يک شخص بانفوذ و معروف در حوزه ساختوساز، کمي دير وارد اين شيوه شد. او از اين روش براي ساختمانها و برجهاي خود استفاده کرد اما بزودي دريافت که پول بيشتر در ايجاد يک سوپر برند است و پيشرفت او در ايجاد برنامه تلويزيوني
«The Apprentice» (6) بود. اين بزرگترين برنامه ترامپ بود که از اين طريق، ترامپ ايده برند خود را ترويج میکرد؛ ايدهاي که میگويد قدرت بيشتر، از طريق ثروت بيشتر حاصل میشود و چنين ايدهاي براي مردم بهويژه در دوره مشکلات اقتصادي، بسيار جذاب بود و هر چقدر وضعيت اقتصادي بيشتر متشنج میشد، رويايي که امنيت يک طبقه را تامين میکرد، خواستنیتر میشد.
هر بار که ما کلمه «ترامپ» را به کار میبريم ارزش برند ترامپ افزايش پيدا میکند و با رييسجمهور شدن او، تشکيلات ترامپ ارزش مادي بيشتري پيدا کرد، بنابراين او هتلهاي جديدي افتتاح میکند و هزينهها در تفريحگاه «مارا لوگو» (7) را افزايش میدهد. ميزان فروش برند «ايوانکا»، بهرغم تحريمهاي صورت گرفته مدام در حال افزايش است، پس آنها به شيوههاي گوناگون از رياستجمهوري آمريکا سود میبرند و اين فراتر از هر نوع نزاع منافعي است که ما پيش از اين ديدهايم.
مفهوم دکترين شوک را که شما در کتاب ديگرتان به آن پرداخته بوديد چگونه میتوان در مورد ترامپ به کار برد؟
به نظر من آنچه ما امروزه در ارتباط با ترامپ میبينيم نوع ديگري از دکترين شوک است. آنچه من پيشتر درباره دکترين شوک گفته بودم، اين بود که يک حادثه غيرمترقبه و يا يک اتفاق ناغافل میتواند روزنهاي را براي دستيابي به سياستهاي پرسود ايجاد کند، در حالیکه مردم در وضعيتي پريشان و بیثبات به سر میبرند. ترامپ يک
شوک نورد است. کسي که قابليت دارد بر شوکها، سوار شود. هر روز يک شوک جديد وجود دارد.
اين شوک امروز يک دعوي در دادگاه میتواند باشد و فردا و پسفردا هم يک مساله ديگر، مهم اين است که اين نمايش ترامپ پاياني ندارد و همواره ادامه خواهد يافت. برخي از بحرانها توسط خود ترامپ طراحی شده و برخي ديگر به دليل زيادهخواهي و بیکفايتي به او تحميل شده است، اما به هر حال همه اين شوکها و بحرانها، روشهايي براي انتقال و جابهجايي ثروت هستند و پيوند ميان انواع سياستهاي اقتصادي محسوب میشوند.
ما در اينجا به مسائل گوناگوني اشاره میکنيم. يکي حذف ماليات بر املاک است؛ ماليات 15 درصدي شرکتها، ماليات بر قوانين و آييننامهها و تلاش براي ثروتمندتر ساختن بخش خصوصي. همچنين مسائل ديگري همچون سياستهاي زيستمحيطي، بذل و بخشش صنايع حوزه نفت و گاز، سياستهاي درماني و يا اقدامات او در زمينه تاميناجتماعي، همه و همه بحرانهايي هستند که ترامپ از آنها براي پيشبرد اهداف خود بهره میبرد.
اغلب کلماتي که در توصيف ترامپ گفته میشود عبارت است از بیکفايتي و نابهنجاري او، اما در زمينه اقتصادي، اکثريت او را فردي باکفايت و لايق میدانند. ما میکوشيم که نمايش ترامپ را افشا کنيم و نشان دهيم که تنها پول براي اثبات لياقت او در زمينه اقتصادي کافي نيست.
در اين زمينه چه خطري وجود دارد؟
من واقعا در اين زمينه نگران هستم. با اين افرادي که ترامپ پيرامون خود جمع کرده، در صورت وقوع يک شوک بزرگ خارجي، همچون بحران مالي سال 2008 و يا حملات وحشتناک در منچستر، چه اقداماتي از سوي آنان صورت خواهد گرفت. افراد پيرامون، يعني کساني همچون «استيو بنون»، «مايک پانسي» و «جف سيزن»، احترام چنداني براي دموکراسي قائل نيستند. آنها پيش از اين اثبات کردهاند به رژيمهاي اقتدارگرا که از وضعيت شوک و بحران بهره میبرند، علاقه مفرطي دارند و نيز دولتهايي که اصول دموکراسي را در کشور خود نقض میکنند.
سياستهايي که دولت ترامپ در پيش گرفته احتمال وقوع چنين بحرانهايي را نيز افزايش میدهد. آنها ضوابط و مقررات بانکها را کنترل نمیکنند و همين مساله میتواند منجر به بروز بحران ديگري همچون بحران 2008 شود. همچنين آنها با جهان اسلام در ستيز هستند. داعش ممنوعيت سفر به آمريکاي ترامپ را يک محدوديت مبارک ناميد؛ چراکه منجر به جلب نيروهاي بيشتري توسط آنها میشود. بنابراين، تصور میکنم با توجه به اقداماتي که ترامپ انجام میدهد، احتمال وقوع شوکهاي بزرگتري نيز وجود دارد و من همه اين موارد را در فهرستي تحت عنوان «ليست هياهوي سياه» ذکر کردهام. ترامپ بر استفاده مجدد از شکنجه تاکيد دارد، به مطبوعات حمله میکند و مواردي از اين قبيل که موجب میشود ما برخورد صميمانهاي با او نداشته باشيم.
ترامپ، کارناوالي را ايجاد کرده که ذهنها را منحرف میکند، قوانين گوناگوني را به تصويب میرساند، حمايت مالي از برخي سازمان را قطع میکند و يا برخي از آنها را منحل میسازد و ارتش نيز آزادي عمل دارد. ترامپ به کنترل امور نظامي علاقهاي ندارد و اين مساله کاملا روشن است، بنابراين ارتش آزادي عمل بسياري دارد که منجر به افزايش تلفات غيرنظاميان میشود و موارد اينچنيني بسيار زياد است. من نمیدانم تا چه حد اين اتفاقات طراحی شده هستند اما بیگمان همه اين رويدادها از پيش برنامهريزي شده نيستند.
من تصور نمیکنم که او تا اين حد انسان باهوشي باشد اما فکر میکنم اينکه جمهوريخواهان او را مورد حمله قرار نمیدهند به اين دليل است که اين موج حواسپرتي و منحرف کردن اذهان که ترامپ ايجاد کرده مزاياي اقتصادي زيادي را به همراه خود میآورد. گمان میکنم هيچکس نمیتواند به اين سوال پاسخ دقيقي دهد که تا چه حد او يک احمق سودمند است و تا چه حد از سودمندي حماقتهايش بیاطلاع است، اما اين نابخردانه است که براي خود هيچ اعتباري قائل نباشيم.
ترامپ يک شرکت اموال و مستغلات از پدرش به ارث برده و به خاطر انحرافات زندگي شخصیاش، رفتارهاي خارج از چارچوب ازدواج او در دهه 80 ميلادي و نيز نقشي که در شوهاي تلويزيوني ايفا میکرد، تبديل به يک برند معروف شد. رفتارهايي که ترامپ داشته و تيتر يک روزنامههاي آمريکا شد، براي بسياري از مردم خجالتآور بود اما ترامپ نهتنها متاسف نبود بلکه عاشق چنين اعمالي نيز بود. من نمیخواهم بگويم که او يک نابغه است اما بايد براي او اهميت و اعتبار قائل باشم؛ چراکه کارهايي انجام میدهد که ذهن مردم را از امور ديگر منحرف میسازد و میداند چگونه در عرصه عمومي نقش بازي کند.
در اين کتاب شما بسيار خوشبينانه به اوضاع مینگريد، از جمله نسبت به آنچه در «استندينگ راک» (8) روي داد. چه دليلي پشت اين نگاه خوشبينانه وجود دارد؟
من اين خوششانسي را داشتم تا هنگامي در اين کمپ حضور داشته باشم که اوباما اجازه لوله گذاري در بستر رودخانه را انکار کند، آن روز يک روز شگفتانگيز براي من بود. مردمي که در کمپ سنگ مقدس حضور داشتند درباره اقداماتي براي رسيدن به صددرصد انرژي تجديدپذير صحبت میکردند. اين اردوگاهها واقعا يک مدل براي سبک زندگي ديگري بود و راه جديدي براي ارتباط با يکديگر به شمار میآمد. اين اتفاق درباره شرکتگرايي، نظامیگري و نژادپرستي بود.
اين اتفاق تحليلي درباره برتري سفيدها، تاريخ تفوق سفيدپوستان، استعمارگرايي و شرکتگرايي بود و اينکه پليس و نيروهاي نظامي کل اين فرايند را پيش میبردند. من تصور میکنم ما غالبا مسائل را در مقابل يکديگر قرار میدهيم و بسياري از مباحثي که عموما از ياد رفته بودند اکنون مجددا در مرکز بحث قرار دارند، بنابراين تحليلها و پاسخهاي يکپارچه بسيار هيجانانگيز بود.
يکي از مسائلي که شما هم در اين کتاب و هم در کتاب «همه چيز تغيير میکند» به آن پرداختهايد، اين است که چگونه محيطزيست يک مشکل مشترک براي همه به شمار میآيد، به اين دليل که درباره سيارهاي است که ما در آن زندگي میکنيم. آيا میتوان گفت حفظ سياره، روزنهاي است که میتوان از طريق آن نسبت به ترامپ واکنش نشان داد؟
من در اين کتاب اخير استدلال کردهام که هيچ روشي براي رويارويي با بحران اقليمي وجود ندارد مگر آنکه منطق سرمايهداري که مبتني بر رشد نامحدود و تبعيضآميز است را به چالش بکشيم. ما بايد اقتصادمان را به گونهاي مديريت کنيم و در مناطقي شاهد رشد اقتصادي باشيم که در ستيز با حيات در زمين نيست. ما بايد اقتصادهاي مراقبتي، مراقبتهاي درماني، آموزش، هنر، رسانههاي جمعي و تمام صنايعي که کربن کمتري انتشار میدهند را گسترش دهيم. ما بايد شغلهاي جديدي ايجاد و جنبشهاي کارگري را تقويت کنيم و با فرآيند ايجاد مشاغلي که در ستيز با طبيعت هستند، مقابله کنيم.
شما عضو «مانيفست ليپ» هستيد که يک بيانيه کانادايي درباره محيطزيست و عدالت اجتماعي است و به عنوان ضميمه در انتهاي کتاب آمده است. لطفا درباره آن بيشتر توضيح دهيد.
اين مانيفست حاصل تلاش عدهاي از مردم کانادا از بخشهاي مختلف است که ديدگاهي درباره اقتصاد را مطرح کردند. اين پروژه را در اواخر انتخابات فدرال اخير راهاندازي کرديم که نشان میدهد ما در انتظار ارائه راهکار از سوي سياستمداران نايستادهايم بلکه اين مانيفست جنبشي است که طرح مورد نظر خود را به تصوير کشيده است و به سياستمداران میگويد که اگر شما حمايت ما را میخواهيد بايد بر نظرات و ديدگاههايمان ، صحه بگذاريد.
زماني ما اين پلتفرم را ارائه کرديم که در وسط مبارزات انتخاباتي قرار داشتيم و هيچ يک از احزاب برنامهاي نداشتند که اهداف و خواستههاي ما را تامين کند و بر روي بحرانهاي موجود متمرکز باشد. مسائلي همچون تغييرات اقليمي، نابرابري، بیعدالتیهاي نژادي، نقض حقوق طبيعي بشر، حل مشکلات مربوط به مهاجرت و مهاجران؛ بنابراين ما يک روايت جديد را ارائه کرديم که میکوشد تمام اين مشکلات را با هم پيوند دهد.
اين مانيفست حيات ويژه خود را دارد و مدام در شهرهاي مختلف کانادا در حال بازنويسي، محلیسازي و معرفي يکسري کانديداهاي محلي براي انتخابات شهري با اين اهداف است. علاقه زيادي از سوي مردم کانادا براي انجام پروژهاي مشابه وجود دارد. همچنين مردم آمريکا نيز به تدوين چنين مانيفستي تمايل دارند.
اگر شما معتقديد که «نه گفتن کافي نيست»، پس مردم بعد از خواندن اين کتاب چه کاري بايد انجام دهند؟
نه گفتن کافي نيست و شما بايد در اجتماعات گوناگوني که در شهرها برگزار میشود حضور پيدا کنيد. اگر يک راهپيمايي سفيدپوستان در شهر شما وجود دارد بايد بيرون برويد و آنها را نفي کنيد و در اعتراض به رفتارها و طرحهاي ترامپ بايد حضور داشته باشيد. به عنوان مثال در کاليفرنيا؛ جايي که مردم تحت تاثير وضعيت مفتضحانه طرح مراقبتهاي درماني ترامپ قرار دارند و طرح مراقبتهاي درماني کنگره که مبتني بر پرداختهاي تکتک افراد است و از مراقبتهاي بهداشتي عمومي خبري نيست.
بنابراين به سوي محيطهاي عمومي حرکت کنيد و زمان خود را به روياپردازیهایتان اختصاص دهيد. زمانتان را به گفتوگو با آدمهاي جديد اختصاص دهيد و ببينيد که آيا اين امکان وجود دارد که زمينههاي مشترکي بين هم پيدا کنيد.
پي نوشت:
1. No logo:Taking Aim at the Brand Bullies
2. The Shock Doctrine: The Rise of Disaster Capitalism
3. This Changes Everything: Capitalism vs. the Climate
4. 350.org: يک جنبش بينالمللي زيستمحيطي است که میکوشد رهبران جهان را براي پذيرش واقعيتهاي علمي درباره مسائل زيستمحيطي و اصول عدالت، متقاعد سازد. اين جنبش در پي آن است که دنياي بهتري را براي انسانها ايجاد کند.
5. No Is Not Enough
6. The Apprentice: يک برنامه تلويزيوني آمريکايي است که درباره مهارتهاي تجاري گروههاي مختلف، قضاوت میکند. اين برنامه از ژانويه 2004 طي 15 فصل پخش شده است. اين برنامه توسط دونالد ترامپ، رييسجمهور فعلي آمريکا، پخش میشد.
7. Mar-a-Lago: يک تفريحگاه معروف در آمريکا که توسط دونالد ترامپ خريداري شده است.
8. Standing Rock: منطقهاي متعلق به سرخپوستان در ايالت داکوتاي شمالي که آنان نسبت به ايجاد يک خط لوله در اين منطقه که منجر به آلوده کردن منابع آب اين منطقه میشود، اعتراض کرده بودند.
مترجم: آزاده شعبانی