تولید ملی در مسیر جهانیسازی
نقش استارتاپهای فناورانه در ورود تولید ملی به دنیای جهانی چیست؟
 
                    
                    
                        
                             
                                    
                                استارتاپها به عنوان یکی از تولیدکنندههای اصلی حوزه خدمات، یکی از جدیترین عرضهکنندههای خدمات داخلی محسوب میشوند. بسیاری از آنها با توجه به شرایط کشور قادر هستند بازارهای مشابهی که رقبای خارجی در کشورهای مختلف گرفتهاند را ایجاد و سپس روی توسعه آنها کار کنند.
متاسفانه تاکنون در بسیاری اوقات بازارهای ثانویه ما پذیرای شرکتهای استارتاپی نیستند و در عمل حمایت جدی از مصرف خدمات صورت نمیگیرد. در حوزههای دیگر فناوری مشاهده میشود که دیگر شرکتهای فناورانه از جهت قیمت و کیفیت توانستهاند در خصوص محصولات و خدماتی قابل عرضه خود وارد رقابت شوند. اما مشاهده شده که محصولات مشابه خارجی، بیشتر مورد توجه واقع شده و در بسیاری اوقات به بهانههای مختلف از خرید خدمات داخلی فناورانه خودداری میشود.
در خصوص نکته یاد شده، دو مساله وجود دارد؛ اول آنکه شاید در بسیاری اوقات عرضهکنندگان داخلی ما آن تجربه و سابقه قبلی را در این بازارها ندارند و به همین دلیل ممکن است در قدمهای اول، کیفیت خدمات محصولات خارجی را نداشته باشند. اما به باور من، اصل ماجرا به این موضوع برنمیگردد.
ما در بسیاری اوقات شاهد این قضیه هستیم در شرایطی محصول خارجی انتخاب میشود که رقیب داخلی مدتهاست در بازارسازی برای محصول خود کار کرده، اما به دلایل واهی بسیاری اوقات به خاطر یک بازدید و یا یک سفر خارجی به دلیل اینکه به نوعی تعامل با خارجیها جذابیتهای ویژهای برای کارفرماها دارد، به سمت استفاده از محصولات خارجی روی میآورند. به طور مثال ما در صنعت نرمافزار بهشدت با این قضیه مواجه هستیم.
من معتقدم به هر حال محصولات و خدمات جای خود را در بازار داخلی باز میکنند و این شرایط با این وضعیت ادامه پیدا نمیکند. عملا به خاطر اینکه هم اشتغال مولد و پایدار ایجاد میکنند و هم ارزش افزوده در داخل خود کشور باقی میماند، مسیر به این سمت خواهد رفت اما به جای حمایتهایی مانند اعطای وام و حمایتهای شعاری، مهمترین مساله این است که در حال حاضر بزرگترین بازار هنوز دست دولت و حاکمیت است. شاید بیش از 80 درصد خدماتشان را به جز مجموعههای B2C به دولت و حاکمیت میفروشند. اول از همه، باور خرید خدمت داخلی باید در دولت و حاکمیت شکل گیرد.
برای گام بعد، زمانی که این مجموعهها تقویت شوند، خود کیفیتشان را افزایش میدهند، چون رقابت شکل میگیرد و اگر در یک بازاری آنها نتوانند شرایط کیفی مورد نظر مشتریان را فراهم کنند، قطعا خودشان از بازار حذف خواهند شد.
یکی از بزرگترین مسائلی که در خصوص شرکتهای دانشبنیان وجود دارد، مساله تامین مالی آنها است. در کشور ما عمدتا تامین مالی بر دوش بانکها بوده و این نهادها با توجه به قیمت تمام شده و نرخ سپرده قانونی بانک مرکزی و ضریب عدم بازپرداخت بدهیهای بانکی، در عمل قیمت تمام شده پول را افزایش میدهند.
فرض کنید یک بانک بالای 20 درصد هزینه تمام شده پول خود را دریافت میکند اما با این حال مشاهده میشود عمده تامین مالی بر روی دوش بانکها قرار دارد، در حالی که شکلگیری بانکها و صندوقهای توسعهای که بتوانند تامین مالی با نرخ پایینتری انجام دهند، فضای کسبوکارهای استارتاپی و فناورانه جدید را بشناسند و از روشهای دیگر تامین مالی مانند پیشخرید خدمت یا شراکتهای موقت توسط نهادهای دولتی میشود، تامین مالی را ارزانتر خواهد کرد.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، مساله سهولت راهاندازی کسبوکار و مقرراتزدایی در این بخش است. دو بحث در این حوزه وجود دارد. اول آنکه اصولا کسبوکار در کشور ما از پیچیدگی بالایی برخوردار است و نهادهای مختلفی باید در قانونگذاری کمک کنند که این موارد جزو فضای عمومی کسبوکار است. هر کسی که کاری راه میاندازد، خودش را باید با این شرایط وفق دهد. اما مساله بعدی این است که در این شرایط، بسیاری از افراد فکر میکنند که باید بر استارتاپها مدام قاعدهگذاری جدیدی داشته باشند. در حالی که دنیا به سمت مقرراتزدایی پیش میرود، اما در کشور ما مدام همه میخواهند یک محصول جدیدی ایجاد کنند.
