قلمرو رفاه

مـروری بـر فـیلم «تـوهین»

چگونه جانیان تاریخ را دستکاری می‌کنند

13 فروردین 1404 - 17:31 | مرور فرهنگ
فربد شیرمحمد
فربد شیرمحمد منتقد فیلم

«توهین» یک فیلم لبنانی نامزد دریافت جایزه اسکار است که به موضوع درگیری و اختلاف میان فلسطینی‌های مهاجر در لبنان و شهروندان لبنانی می‌پردازد. اما پیامی که فیلم القا می‌کند، بیشتر به دستکاری تاریخ از مجرای شگرد‌های محو جنایت شبیه است.

فیلم «توهین»، محصول لبنان، ساخته سال ۲۰۱۷، «زیاد دوئیری» به عنوان فیلم اول لبنان به اسکار فرستاده و نامزد بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان اسکار به سال ۲۰۱۸ شد. این فیلم با عنوان «پرونده شماره ۲۳» در لبنان به نمایش درآمد. فیلمساز با ارجاع به وقایع و اشخاص تاریخی از قبیل جنگ داخلی لبنان، «سپتامبر سیاه»، کشتار «صبرا و شتیلا»، مساله پناهندگان فلسطینی، حزب فالانژ مسیحی و خطابه‌های «بشیر جمیل» آشکارا پا را از حدود قصه یک درام حول جدلی معمولی فرامی‌گذارد و از همان پلان اول روشن می‌کند که قصد ارائه یک مانیفست را دارد. در صحنه‌ای، مکانیک لبنانی در گاراژ محل کار خود مشغول گوش دادن به یکی از سخنرانی‌های بشیر جمیل - رییس‌جمهور لبنان در سال ۱۹۸۲ و رهبر ترورشده حزب فالانژ مسیحی - است. این جملات «بشیر جمیل» پخش می‌شود: «فلسطینی‌ها «به سبب رهبری فاسدشان» در سراسر لبنان تحقیر شده‌اند، بروند در جهان عرب جز لبنان پراکنده شوند، بروند با اردن متحد شوند، بروند ایران، مهم این است که اینجا در لبنان نمانند...». صحنه بلافاصله به تصویر عرفات و محمود عباس در خیابان بریده می‌شود. مانیفست فیلمساز که در شگرد‌هایی «سینمایی» از این دست آفتابی می‌شود، رئوسی نهان آشکار دارد. «گیدئون لوی» از قسمی مکانیزم روانی صهیونیستی سخن می‌گوید زیرعنوان «محو جنایت» که در واقع به تخفیف و عادی جلوه دادن جنایات اسراییلی‌ها اشاره دارد. لوی معتقد است یکی از قوی‌ترین اهرم‌ها در بقای رژیم آپارتاید، عمل کردن این مکانیزم در ذهنیت بسیاری از مردم است. پیام فیلم «توهین» را باید در متن همین مکانیزم «محو جنایت» خواند.

«دوئیری» در مورد جرقه ایده ابتدایی فیلم می‌گوید: «روزی مشغول آبیاری گلدان‌هایم بودم که دیدم ناخواسته چند قطره آب روی سر همسایه فلسطینی‌ام پاشید. وقتی که او اعتراض کرد، برگشتم گفتم‌ای کاش آریل شارون همه‌تان را از بین می‌برد»؛ همان صحنه در ابتدای فیلم و همان دیالوگی که تونی به یاسر می‌گوید و او را خشمگین می‌کند. دوئیری، علی‌الظاهر در جهان واقعی از گفته‌اش عذر خواسته و، اما ایده خود را در جهان فیلم‌اش بسط داده است.

ایده او چیست؟ او در فیلمش دو طرف را مقابل هم می‌چیند، تقابل را به نحوی که می‌خواهد بزک می‌کند و سر آخر به ترتیبی دلخواه و با نتیجه‌ای مطلوب خود زمینه مصالحه و آشتی را فراهم می‌آورد. یک طرف، یاسر، طرف دیگر تونی. یک طرف تصویر مطلوب فیلمساز از یک فلسطینی، طرف دیگر «رنج» ملت و مسیحیان لبنان از، به گفته بشیر جمیل، حضور پناهنده‌های فلسطینی در لبنان، رنجی که لابد بناست دست‌های سیاه جنایت صبرا و شتیلا را شست‌وشو دهد. رنجی که بناست «محو جنایت» کند.

قدری به عقب بازگردیم؛ به سال ۲۰۱۲ که دوئیری بخش‌هایی از فیلم «هجوم» را در اسراییل فیلمبرداری می‌کند. در حالی‌که بر اساس قانون منع سفر شهروندان لبنانی به اسراییل، دوئیری برای اکران فیلمش در لبنان با مقامات درگیر شده بود، «بی. دی. اس» - کمپین بایکوت اسراییل- این اقدام فیلمساز را در راستای «عادی‌سازی» اشغال و آپارتاید ارزیابی کرد و کمپینی علیه او و فیلم‌اش سازمان داد. اما دوئیری از انتخاب خود، «بی‌هیچ افسوس و عذرخواهی» دفاع کرد و این سرآغاز جدال او با بی. دی. اس بود.

زیاد دوئیری در گفت‌وگویی تصریح می‌کند: «زیاد نمی‌خواهد یک بچه خوب صلح‌طلب باشد. [این شیوه ارجاع به خود با

سوم شخص را در فیلم هم داریم؛ در کلام وکیل‌مدافع ضدفلسطینی تونی که می‌گوید: ارجاع به خود با سوم‌شخص خوش‌آهنگ‌تر است.]می‌خواهم فیلم بعدی‌ام را در مورد خوب مطلق و بد مطلق بسازم... می‌خواهم آدم‌هایی در مایه‌های بی. دی. اس را در مطلق بدی و تاریکی تصویر کنم، همین.» وقتی در مورد کمپین بایکوت اسراییل چنین می‌گوید و آن را شر مطلق تصویر می‌کند، می‌توان نظرش را در مورد اسراییل حدس زد: «موضوع اسراییل، امروز برای من یک موضوع جزیی است، نه یک مساله.» پس تقلای فیلم را تمام باید در جهت جزیی جلوه دادن مساله اشغال و قبح‌زدایی از آپارتاید پی گرفت. فیلم می‌خواهد بخش‌هایی از گذشته را رستگار کند. فیلم، تکه‌هایی از تاریخ را بیرون می‌کشد، دست‌های سیاهکاران را می‌شوید و از نو جاسازی می‌کند؛ تکه‌های تاریکی همچون واقعه سپتامبر سیاه و فاجعه صبرا و شتیلا - کشتار هزاران فلسطینی در اردوگاه پناهندگان به دست شبه‌نظامیان فالانژ لبنانی - «وجدی وهب»، وکیل‌مدافع تونی در صحنه دادگاه می‌گوید: «چنان از مظلومیت فلسطینی‌ها دم می‌زنید انگار اون‌ها تنها آدمای مظلوم دنیان. ارمنی‌ها چی؟ کُردها، همجنسگراها، کولی‌ها، هنرمند‌ها یا دستفروش‌های خیابانی چطور؟ همه‌شون از حقشون محروم شدن منتها اینجور به جون هم نیفتادن.» رنج یا تبعیضی که یک دستفروش خیابانی می‌بیند، سطح و زمینه متفاوتی از رنج یک هنرمند دارد، هم از آن دست که مساله قومیت‌های تحت ستم از رنگ دیگری است. آری در همه موارد، رانه‌های ستم و سرکوب «دیگری» ریشه‌ها و شیوه‌های شبیه دارند، اما آمیختن این موارد در هم و این همان کردن‌شان با مساله فلسطین، در این متن، یکسر در خدمت همان کارکرد «محو و عادی‌سازی جنایت» قرار می‌گیرد. مبارزات فلسطین هم لابد تنها «به جان یکدیگر افتادن» کسانی است که مثل «هنرمندان» تحت نوعی از ستم هستند. در این گام انگار مخاطب باید بپذیرد که در هر حال ستم وجود دارد؛ ستم یک امر «طبیعی» است. مخاطب هنگام مواجهه با تاریخ مبارزات فلسطین و ظلمی که بر آنها می‌رود، انگار باید آن جمله آشنا را تکرار کند: «خب! کجای دنیا ظلم نیست؟»؛ جمله‌ای که از همین آقای وکیل‌مدافع خواهد آموخت: «عذاب کشیدن به انسان خاصی محدود نمی‌شود، به هیچ‌کس.» حتی آریل شارون؟! فیلمساز ابتدا برای ارائه مانیفست خود، دو فرد، «یاسر و تونی» را استعاره‌هایی از موقعیت‌های تاریخی می‌گیرد، اما در میان خطابه‌هایی که جابه‌جا از زبان وکیل‌مدافعان جاری است، عامدانه فراموش می‌کند که از موقعیت فردی فرا رود و به موقعیت تاریخی و اجتماعی بازگردد. به دیگر بیان، او وقایع تاریخی را با همان سنجه‌های مناسبات فردی در جدل دو کاراکتر داستان می‌خواند و از این رهگذر مساله را به سطح افراد فرو می‌کاهد و درست همین‌جا خطابه اصلی فیلمساز را باید از میان خطوط فیلم و از تکه‌های سفید قصه خواند: «چیزی زیر عنوان تاریخ در کار نیست. مساله تاثرات فردی از حوادث مختلف است که بسته به میزان درد و رنج هر فرد بالا و پایین می‌شود.» در این گام، مخاطب آرام‌آرام باید بپذیرد که اگر با قصه رنج و درد پناهندگان فلسطینی در صبرا و شتیلا و کشتار آنان آشناست، در آن سوی ماجرا هم، او که از تاریخ لقب «قصاب صبرا و شتیلا» گرفت، بی‌تردید قصه‌ای دارد. باید با «رنج» او هم آشنا شد. «عذاب کشیدن به انسان خاصی محدود نمی‌شود، به هیچ‌کس.» همان حکم پوک، غیرتاریخی و شبه‌اومانیستی جناب وکیل و تازه از این هم فراتر: قصه رنج و درد گروهی نباید چندان مکرر شود که فضای - لابد محدود - همدردی و احساسات بشری را اشغال و جا را برای بقیه تنگ کند. بازهم از زبان وکیل‌مدافع تونی رو به یاسر سلامه: «ما اونقدر از نهضت شما گفته و شنیده‌ایم که جایی برای گفتن و شنیدن از بقیه نمونده» و یاسر سلامه که در موضع یک «فلسطینی خوب» با احساسی حاکی از شرم سر می‌افکند و نگاه خود را می‌دزدد. شمایلی مطلوب فیلمساز از یک فلسطینی: شریف چندان که نتواند از خود دفاع کند و در قبال فاجعه تقصیر را در خود بجوید؛ سربه‌زیر چندان که در قبال ظلمی که زندگی او را زیر و زبر کرده یکسر گیج جلوه و حتی نتواند در مقام دفاع از خود، جمله ضدانسانی تونی را در دادگاه تکرار کند؛ یک «فلسطینی خوب» که جنایات اسراییل را نه برجسته، بلکه «محو» می‌کند و اسراییل را همچون زیاد دوئیری، نه یک «مساله»، بلکه «امری جزیی» می‌داند. یک میانه‌رو، نه یک افراطی، مثل کمال الباشا - بازیگر نقش یاسر سلامه - که نشان می‌دهد، به قول فیلمساز «فلسطینی‌ها آرتیستی دارند که می‌تواند برود آن‌سوی آب جایزه بگیرد و ثابت کند که ملتی هستند بافرهنگ و تحصیلکرده با اذهانی باز که لیاقت صلح را دارند.» درست به همین سبب هم لابد تاریخ فلسطین باید مرهون دوئیری باشد و بی. دی. اس باید از بایکوت فیلم او شرم کند. مفهوم ذهن باز هم که روشن است. فیلم از مخاطب می‌خواهد که فراموش کند. مثل مدیر یاسر که درست در لحظاتی که یاسر از آن جمله وهن‌آور تونی از خشم به خود می‌لرزید، از یاسر می‌خواست با یک عذرخواهی سروته غائله را هم آورد وگرنه «اخراج می‌شود». زیاد دوئیری هم می‌گوید جهان عرب نیازمند یک پاکسازی اساسی است. لابد از «فلسطینی‌های بد»، از امثال بی. دی. اس، از پناهندگان، از آنها که با قصه رنج و تاریخ مبارزاتشان اذهان ما را اشغال کرده‌اند، از «دیگری «ها و «بدن‌های مازاد» تاریخ؛ و ما که به گاه یاد آوردن رنج خود، باید رنج دیگر «دیگران» را فراموش کنیم و از آن فراتر مقابل رنج آنها بایستیم. فیلم نمی‌خواهد «دیگری»‌ها کنار همدیگر بایستند. دوئیری خواسته یا ناخواسته این پیام را به مخاطب منتقل می‌کند که زمان یاد آوردن رنج خود شعار «مرگ بر فلسطین» سر بدهند!

معرفی فیلم

توهین

کارگردان:

زیاد دوئیری

بازیگران:

عادل کرم، کمال الباشا و ...

برچسب‌ها
معرفی فیلم