قلمرو رفاه

رد پای انقلاب در برنامه‌ریزی شهری

جنبش‌های کارگری و پروژه‌های مسکن تهران، ۱۹۶۳-۱۹۴۳ اثر حامد خسروی و ترجمه الهام امیرحاجلو

29 شهریور 1404 | 16:01 اندیشه انتقادی
الهام امیرحاجلو
الهام امیرحاجلو

حامد خسروی

ترجمه: الهام امیرحاجلو

هنگامی که زندگی خود بدل به پروژه‌ای سیاسی شود، هرگونه تمایز بین فضای کنش و فضای سکونت، از بین می‌رود. تمایز [بین فضای کنش و فضای سکونت]زندگی را تبدل به امر خنثی می‌کند. ظهور چنین اشکالی از زندگی [سیاسی‌شده]به تدریج تفکیک صریح و روشن بین فضای عمومی و خصوصی، بین فضای زندگی و فضای عمل سیاسی را از بین می‌برد. در همین حین، شهر در آنِ واحد هم به عرصه‌ای از عمومیت بیرونی‌شده و هم به یک سلسله فضا‌های درونی مستقل و خصوصی‌شده تبدیل می‌شود. تهران یک نمونه پارادایمی از پدیده دومی است که در آن خانه مکانی است که تمام تضاد‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، در آن مستقر شده است. همگام با جنبش‌های سیاسی پس از جنگ جهانی دوم (۶۳-۱۹۴۳ م. / ۴۲-۱۳۲۲ هـ. ش.)، نیاز فوری به نوسازی گسترده در تهران، نه‌تنها باعث توسعه تکنیک‌های جدید ساخت‌و‌ساز و مقررات برنامه‌ریزی شد، بلکه راه را بر اجرای مستقیم مجموعه‌ای از پروژه‌های سیاسی هموار کرد. این اقدام‌ها معمولا به عنوان پروژ‌ه‌های سیاسی دیده می‌شوند که از تکنولوژی‌های جدید و اصول مدرنیستی معماری و برنامه‌ریزی به عنوان ابزاری برای رام کردن تنش‌های اجتماعی-سیاسی استفاده می‌کنند. با این حال، این مقاله می‌خواهد اولین پروژه‌های مسکن پس از جنگ جهانی دوم در تهران را به عنوان ابزار بسیج اجتماعی و سیاسی بررسی نماید که از طریق آن طبقه کارگر و طبقه متوسط شهر، هویت اجتماعی و فضایی خود را از طریق یک فرایند دیالکتیکی از کنش و مقاومت، بازسازی کردند.

در چشم‌انداز آسیای مرکزی، به‌ویژه فلات بزرگ ایران، شکل اصلی زندگی، کوچ‌نشینی (عشایری) است. شیوه زندگی عشایری با حرکتی مشخص می‌شود که در تعادل حیاتی با محیطِ همواره در حال تغییر است. این هماهنگی می‌تواند از طریق کنترل گسترده و مدیریت بر نیرو‌های محیطی به دست آمده باشد. عشایر نمی‌توانند برای حفظ شیوه زندگی متحرک خودشان، صرفا به منابع موقت آب، غذا و انرژی متکی باشند. آنها از نیرو‌های محیطی برای تولید منابع ضروری استفاده می‌کنند.

چنین عملکردی نیاز به سطح بالایی از تغییرپذیری و مقاومت دارد که در مقایسه با مرز‌های صلب و ثابت وجود دارد. در واقع این تعامل نه برای سلطه مطلق بر نیرو‌های بیرونی بلکه یک نسبت دیالکتیکی است که زندگی عشایری را هدایت و پشتیبانی می‌کند. این شکل زندگی در یک وضعیت دائمی از تعارض و تضاد وجود دارد.

از نظر عشایر نوع ایده‌آل زندگی تنها با داشتن زندگی جمعی امکان‌پذیر است. ارسطو «زندگی جمعی» را به عنوان پاسخ به ماهیت سیاسی انسان‌ها تعریف می‌کند (چراکه آنها تمایل دارند با هم زندگی کنند) ۱. اهمیت سیاسی زندگی جمعی زمانی خود را نشان می‌دهد که در آنتاگونیسمی با نیرو‌های موازنه‌دهنده دولت قرار گیرد. سکونتگاه این زندگی‌های عشایری، متضمن یک تخصیص و تقسیم‌بندی زمین است که با یک نظم گسترده و پایدار که توسط دولت اعمال می‌شود. از لحاظ تاریخی، این نظم از طریق الزامات فضایی و قانونی هدایت شده بود: با ایجاد چارچوب‌هایی که به منظور نظم بخشیدن به زندگی، آن را به یک قلمرو محدود کردند. این امر در بیش از سه هزار سال گذشته، تاریخ را دستخوش تغییرات زیادی کرده است، در حالی که در این گذار برخی از این معیشت‌های متزلزل به احیای روش اصلی زندگی خود حتی در پیکربندی فضاییِ فضای زندگی پایدار تمایل دارند.

یک مدل معماری تاریخی که زندگی جمعی را با موفقیت تسهیل کرده، مدینه است ۲. مدینه یک زیستگاه را درون یک چارچوب یعنی شهری که توسط مرز‌هایی ساختار یافته و تعریف شده، توصیف می‌کند. این چارچوب سه کارکرد پی‌درپی را ایفا می‌کند. در ابتدا، گروه خاصی از افراد را به واسطه قدرتِ اراده و مشیت، منصوب می‌کند، سپس این گروه را در تقابل با دیگران محروم و محدود می‌کند؛ و در نهایت با حفظ زندگی آنها، رابطه‌ای بین مردم، قلمرو و قدرت (قانونگذاری) برقرار می‌کند. به این ترتیب، مدینه نه‌تنها «اجتماع باتقوا» را اداره می‌کند، بلکه با جداسازی مؤمنان از غیرمؤمنان، جامعه سیاسی را شکل می‌دهد. این مدل، گونه‌شناسی‌های مشخص و معروفی مانند مساجد، کاروانسراها، مدارس و همچنین واحد‌های مسکونی سنتی ایرانی، سرا‌ها ۳، را به نمایش می‌گذارد، که به عنوان نشانه غالب و شناخته شده از عصر برنز به این سو به شمار می‌رود.

این مدل در توسعه تاریخی خود، به عنوان فضای مسکونی سراها، یک شکل معین و تعریف شده ارائه می‌دهد که حصار‌های آن قابل سکونت هستند؛ اتاق‌ها در شکل مستطیلی پیرامون یک حوض مستقر می‌شوند. این مدل مسکن، یکی از موفق‌ترین و قابل دسترس‌ترین ابزار‌های معماری برای تحلیل شکل زندگی عشایری بود. این فرم بین باز و بسته، درون و بیرون، و به شکل انتزاعی‌تر، میان عمل و عکس‌العمل، یا نیرو‌ها و مقاومت، میانجیگری می‌کند.

این شکل از سازمان فضایی، حصار قابل سکونتی است که محوطه‌ای را در بر گرفته است که به لحاظ تاریخی به عنوان «بهشت زمینی» تصور می‌شد ۴. همانند آنالوگ (ادراک و تصویر ذهنی) دولت، این محوطه، یک نظام کیهانی میکرو است که سازمان جمعیِ هیأت سیاسی را گردهم می‌آورد. بنابراین، خانه ایرانی بسیاری از معانی را در خود دارد: یک موجودیت تئولوژیکی و معنوی بیرون از تاریخ و بنیاد اسطوره‌ای دولت اسلامی است؛ همزمان، موتور تولید و صحنه مقاومت روزمره است ۵. در قرن بیست و یکم اهمیت اجتماعی-سیاسی خانه ایرانی (سراها) هنگامی آشکار شد که پروژه‌های سیاسی به صراحت فضا‌های درونی خانه را هدف قرار داد. این تلاش‌ها، آرکه‌تایپ یا کهن‌الگوی اولیه مسکن سنتی را رها کرد، مدل‌های جدید مسکن را ایجاد کرد و در نهایت، فضای داخلی خانه را برای جلوگیری از تنش سیاسی و ایجاد ثبات در زندگی ساکنان، دستکاری کرد و با این کار، خانه بار دیگر کانون حوادث جنبش‌های اجتماعی و هسته مقاومت شد.

تهران، پس از جنگ جهانی دوم

در تهران، در طول جنگ جهانی دوم، نیاز فوری به بازسازی گسترده نه‌تنها موجب توسعه تکنیک‌های جدید ساخت‌وساز شد، بلکه راه را برای اجرای مستقیم و سریع پروژه‌های سیاسی داخلی و خارجی هموار کرد. بسیاری از این پروژه‌ها تلاش کردند تا از تکنولوژی مدرن و مفاهیم برنامه‌ریزی به نفع ایدئولوژی‌های خاص و به منظور کنترل و مهار تنش‌های اجتماعی و سیاسی، استفاده ابزاری کنند. این دوره را می‌توان با پروژه دولتی و کلان سکولاریزاسیون مشخص کرد که در قلب آن مساله خانه و فضای درونی خانه قرار داشت. پروژه سکولاریزاسیون نه‌تنها از طریق دم‌ودستگاه برنامه‌ریزی در مقیاس بزرگ اجرا، بلکه در مهندسی دقیق شکل زندگی در فضا‌های درونی خانه هم اجرا می‌شد. قصد این بود که جامعه ایران به ویژه در شهر‌های بزرگ مانند تهران، کنترل و اداره شوند.

با تهاجم انگلیس و شوروی به ایران، که در ۳ شهریور ۱۳۲۰ (۲۵ اوت ۱۹۴۱ م.) اتفاق افتاد، دوره فترت و عدم ثباتی آغاز شد که دوازده سال طول کشید. اگرچه اشغال در سال ۱۹۴۳ م. (۱۳۲۲ هـ. ش.) به پایان رسید، اما تاثیر آن در ساختار سیاسی ایران، مؤثر باقی ماند. این واقعه، کنترل بلامنازع رضاشاه بر ارتش، بوروکراسی و [نظام]نوچه‌پروری درباری را پایان بخشید و آغازگر دوره‌ای شد که در آن پادشاه جدید، محمدرضاشاه، کنترل نیرو‌های مسلح را حفظ کرد، اما کنترل بر بوروکراسی و نظام نوچه‌پروری را از دست داد. این دوره فترت تا اوت ۱۹۵۳ م. (۱۳۳۲ هـ. ش.) ادامه یافت، زمانی که محمدرضاشاه از طریق یک کودتای مهندسی شده توسط آمریکایی‌ها و بریتانیایی‌ها، مجددا قدرت سلطنتی را بازسازی و به این ترتیب، رژیم پدرش را به عنوان پادشاهی با قدرت اجرایی در دو دهه بعد دوباره احیا کرد. تجلی نهایی دوره دوم در سال ۱۹۶۳ م. (۱۳۴۲ هـ. ش.) رخ داد که محمدرضاشاه برنامه‌های انقلاب سفید خود را اعلام کرد که در آن جامعه ایران باید مدرن و سکولار می‌شد.

در اولین دوره، ۱۹۵۳-۱۹۴۱ م (۱۳۴۲-۱۳۲۲)، قدرت همانند قبل متمرکز نبود. برعکس، بین دربار، کابینه، پارلمان و مهمتر از همه توده‌های شهری، که ابتدا توسط یک جنبش سوسیالیستی و سپس توسط یک جنبش ناسیونالیستی سازماندهی شد، قدرت شدیدا مورد بحث و جدل قرار گرفت. این توده [شهری]که عمدتا متشکل از طبقه متوسط و طبقه کارگر شهری بود، تهدیدی جدی علیه سلطنت پهلوی را شکل داد.

اولین چالش واقعی برای اشراف از سوی جنبش‌های کارگری ایجاد شد. یک ماه پس از کناره‌گیری رضاشاه، گروهی از دانشجویان [ایرانی]تازه فارغ‌التحصیل شده از دانشگاه‌های اروپایی و زندانیان سیاسی سابق، تشکیل حزب کمونیست ایران را در تاریخ ۲۹ سپتامبر ۱۹۴۱ م. (۷ مهر ۱۳۲۰) اعلام کردند که حزب توده نامیده شد. تا اوایل سال ۱۹۴۵ م (۱۳۴۴ هـ. ش)، این حزب توانست اولین سازمان توده‌ای را در تاریخ ایران ایجاد کند. حزب توده بیشتر در نام حزب توده‌ها بود؛ در اولین مانیفستی که در سپتامبر سال ۱۹۴۴ م (شهریور ۱۳۲۳ هـ. ش) در رهبر روزنامه حزب توده، منتشر شد، ادعا کردند: «هدف اصلی ما بسیج کارگران، دهقانان، روشنفکران پیشرفته، تجار و صنعتگران ایران است.» ۶ علاوه بر فعالیت‌های سیاسی در شکل تظاهرات و تجمعات، آنها به دنبال آموزش و آگاهی‌بخشی مردم، به‌ویژه کارگران و طبقه متوسط بودند.

از آن به بعد، گفتمان بوم‌گرایی، تز اصلی سیاسی آنها بود تا جامعه شهری را فعال و به طور خاص به زنان به عنوان یک نیمه فراموش شده از توده‌های سیاسی فعال توجه کند. در طی چند سال، سازمان جنبش، روزنامه‌ها، جزوه‌ها و کتاب‌های گوناگونی منتشر کرد که طی آن نه‌تنها کارگران و دهقانان را جذب کرد بلکه از سوی مزدبگیران شهری و طبقه متوسط کارمند، به‌ویژه روشنفکران حمایت می‌شد. در میان اعضای آن، نویسندگان، هنرمندان، سیاستمداران و معماران مشهور بودند. آنها نه‌تنها اعضای فعال حزب توده بودند، بلکه ایجاد اتحادیه‌ها، سازماندهی انجمن‌های حرفه‌ای و گروه‌های هنری را در راستای ایدئولوژی حزب گسترش دادند. در میان آنها، یکی هم «انجمن معماران ایرانی» بود که در نیمه دوم قرن بیستم برای جنبش‌های معماری ایران، نهادی حیاتی باقی ماند.۷ آن معماران و فعالان سیاسی، از مبتکرین و طراحان بسیاری از پروژه‌های مسکن بین سال‌های ۵۳-۱۹۴۸ م. (۳۲-۱۳۲۷ هـ. ش.) بودند. این پروژه‌ها فرم‌های جدیدی برای محیط‌های درونی خانه ارائه کرد و در حفظ و تداوم جنبش‌های اجتماعی و سیاسی تاثیرگذار بود.


چهارصد دستگاه: اولین پروژه مسکن، ۱۹۴۶-۱۹۴۴ م

یکی از مسائل اصلی مقاومت، زندگی در خانه بود. در سال ۱۹۴۴ م. (۱۳۲۳ هـ. ش.)، سه عضو انجمن معماران ایرانی علی صادق، منوچهر خرسند و عباس اژدری، اولین طرح مسکن بزرگ در تهران را طراحی کردند که به چهارصد دستگاه معروف شد ۸. برخلاف خانه تیپیک حیاط‌دار سنتی ایرانی، آنها نوع جدیدی از مسکن را پیشنهاد دادند که هر کدام از اتاق‌هایش به کارکرد خاصی مانند اتاق خواب، اتاق غذاخوری و اتاق نشیمن اختصاص یافته بود. این پیشنهاد، شیوه سنتی زندگی در خانه را به کاربری‌های خاصی محدود می‌کرد. در عوض، از طریق پیکربندی فضایی خانه، هدف این طراحی تشویق شهروندان به «خارج شدن از خانه» و «حضور در شهر» در جهت فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی‌شان بود.

ویژگی پیشنهاد شده توسط معماران، یک فضای باز مرکزی بود تا مکان فعالیت‌های عمومی باشد. اگرچه ظاهرا چهارصد دستگاه، تیپولوژی مسکن‌سازی بین‌المللی بعد از جنگ را دنبال می‌کرد، با این حال به دلیل قرار گرفتن در چارچوب اجتماعی و سیاسی ایران، به اصلاحات داخلی و ایجاد بسیج مردمی کمک کرد.

این پروژه بر اساس سه الگوی اصلی مسکن‌سازی طراحی شده بود. الگوی اول، یک طبقه با سه اتاق بود: اتاق خواب، اتاق نشیمن و اتاق ناهارخوری، همراه با آشپزخانه، انباری، و حیاط. الگوی دوم، دو طبقه شامل پنج اتاق بود: دو اتاق در زیرزمین، که یک متر پایین‌تر از سطح زمین بود و در نتیجه نور از حیاط می‌گرفت و سطح طبقه اول با دو اتاق خواب، به‌علاوه آشپزخانه، انباری و حیاط. گونه سوم با سه نسخه آپارتمان‌های یک، سه و پنج اتاقه طراحی شده بود که به حیاط متصل می‌شد و به یک مغازه روبه خیابان منتهی می‌شد. بر خلاف گونه‌های خانه سنتی ایران (خانه‌های حیاط‌دار، یا «سرایی»)، جدایی عملکرد‌ها و فضا‌های تفکیک شده در طرح جدید آپارتمانی، یک سبک زندگی جدید را به نمایش می‌گذاشت.

به عنوان مثال، آشپزخانه جدا از اتاق نشیمن و اغلب در کنار فضای انباری و یا حمام بود. در واقع، نقش زن ایرانی به عنوان یک زن خانه‌دار، که مرکز و محور پویایی فضایی خانه شده بود، در این الگو‌های جدید به حاشیه رانده شد. پیش از این، تمام اتاق‌ها چندمنظوره بودند و فضای زندگی به راحتی می‌توانست برای فعالیت‌های مختلف خانواده تطبیق یابد. منطق آپارتمان‌های پیشنهاد شده، نه تنها فعالیت‌های بسیار خاصی را دیکته می‌کرد، بلکه همچنین بعد خانوار و در نتیجه شیوه زندگی را هم کنترل می‌کرد. شهر و خانه‌هایی که از اواسط دهه ۱۹۴۰ م. (اواسط دهه ۱۳۲۰ هـ. ش.) در حاشیه شهری مثل قارچ رشد کرده بودند، از طریق برنامه‌ریزی عقلانی غیرسیاسی شدند. اقدامات قبلی در مسکن‌سازی عمومی هم به دلایل مالی یا سیاسی شکست خورده بودند. با کمک دولت قوام (۴۳-۱۹۴۲ و ۴۷-۱۹۴۶ م.) (۲۱-۱۳۲۰ و ۲۶-۱۳۲۵ هـ. ش.)، که در آن زمان از سوی گروه‌های چپ (به ویژه حزب توده) حمایت می‌شد، چهارصد دستگاه بین سال‌های ۴۶-۱۹۴۴ م. (۲۵-۱۳۲۳ هـ. ش.) تکمیل شد. این اقدام تبدیل به یک مدل نمونه اولیه در طراحی، برنامه‌ریزی و زمینه‌ساز پروژه‌های آینده شد.

به دنبال تجربه پروژه چهارصد دستگاه، دولت مصدق (۵۲-۱۹۵۱ م. /۳۱-۱۳۳۰ هـ. ش.)، که در آن زمان حمایت کامل گروه‌های ملی‌گرا، چپ و اسلامی را داشت، بزرگترین پروژه مسکن‌سازی در این شهر را راه‌اندازی کرد. در سال ۱۹۵۱ م. (۱۳۳۰ هـ. ش.)، قانون ثبت زمین اعمال شد و قطعات بزرگ زمین در اطراف تهران به عنوان مالکیت عمومی تحت تملک دولت درآمد. در عین حال، اعضای انجمن معماران ایرانی با حمایت دولت، بانک ساختمانی را تأسیس کردند که مسئولیت تامین واحد‌های مسکن ارزان‌قیمت و مسکن اجتماعی را برعهده گرفتند. در قدم اول، این بانک ۱۷ هزار قطعه کوچک را به منظور تامین مسکن برای طبقه متوسط و طبقه کارگر خارج از تهران اختصاص داد. بر این اساس، تاسیس دو پروژه بزرگ مسکونی در شهر کوی نارمک و کوی نازی‌آباد آغاز شد.

کوی نازی‌آباد و کوی نارمک

اراضی کوی نازی‌آباد توسط بانک ساختمانی در سال ۱۹۵۱ م. (۱۳۳۰ هـ. ش.) خریداری شده بود. این پروژه در حومه جنوب غربی تهران، بین ایستگاه راه‌آهن و فرودگاه نظامی قلعه‌مرغی قرار داشت و مساحتی حدود ۳۰۰ هکتار را به خود اختصاص داده بود. در مرحله اول، ۲۸۰۰ قطعه ساختمانی ۲۰۰ تا ۶۰۰ مترمربعی برای ساخت مسکن کم‌درآمد‌ها اختصاص داده شد. این قطعات، به دلیل وضعیت مالی صاحبانشان، بعد‌ها به قطعات بسیار کوچکتر از ۸۰ مترمربع تقسیم شد. در نتیجه واحد‌های مسکونی در این منطقه عمدتا آپارتمانی با دو اتاق است که شامل یک واحد تجاری کوچک و با خدمات محدود است ۹. اگرچه در آغاز، عرضه مسکن از سوی دولت برای طبقه کارگری بود که در اطراف ایستگاه راه آهن و کارخانجات جنوب شهر جمع شده بودند؛ اما در اواخر دهه ۱۹۶۰ م. (۱۳۴۰ هـ. ش.) در مرحله دوم پروژه، اقدام به تامین مسکن برای گروه‌های طبقه متوسط، به طور عمده معلمان و کارکنان شرکت راه آهن کرد. هشت بلوک آپارتمانی، هر کدام شامل ۲۴ یا ۳۲ واحد مسکونی، ساخته شده بود. نقشه واحد‌ها به شدت تقسیم شده و به سلول‌های کارکردی فروکاسته شده بود. برای همه آپارتمان‌ها یک طرح ۸۰ مترمربعی یکسان و یکنواخت استفاده شد: هر واحد دارای ۳ اتاق ۳ در ۴.۵ متر بود که دو اتاق خواب و یک اتاق نشیمن بالکن‌دار بود. آشپزخانه یک واحد محصور/بسته بود که بین اتاق نشیمن و حمام قرار داشت. بر خلاف گونه‌های سنتی مسکن، پروژه نازی‌آباد یک چارچوب بسیار صلب و عقلانی شده برای زندگی به کار برد که فضای درونی خانه را به نیاز‌های ضروری بیولوژیک محدود می‌ساخت. با حذف حیاط، این پروژه ساکنان را مجبور کرد برای بهره‌گیری از زندگی جمعی از خانه خارج و وارد شهر شوند.

در سال ۱۹۵۱ م. (۱۳۳۰ هـ. ش.)، به موازات کوی نازی‌آباد، دولت مصدق یک زمین با مساحت ۶۰۰ هکتاری خارج از شهر را خرید. در این سایت بزرگ، ۸ هزار قطعه بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ مترمربع برآورد شد که هر یک در نهایت از یک خانه یک طبقه جداگانه با باغچه‌های کوچک پشتیبانی می‌کردند. این منطقه مسکونی به ۱۰۰ بخش تقسیم شده بود، هر کدام دارای فضا‌های باز و مجهز به منابع برق و آب سالم بود. حدود یک سوم از این منطقه، یا ۲۰۰ هکتار، برای ساختمان‌های اداری، خدمات و همچنین معابری جهت اتصال با منطقه اطراف، اختصاص داده شده بود. پس از دو سال تفکیک اراضی و تخصیص زمین، ساخت‌وساز در سال ۱۹۵۳ م. (۱۳۳۲ هـ. ش.) آغاز شد. برای سرعت بخشیدن به روند ساخت‌وساز، بانک ساختمانی یک شرکت فرانسوی را برای تولید بلوک‌های سیمانی پیش ساخته دعوت به همکاری کرد. بر اساس آن انواع مختلفی از بلوک‌های سیمانی استاندارد (با عرض ۱.۱۰ متری) طراحی شده بود.

اعضای انجمن معماران ایرانی، به رهبری ناصر بدیع و ایرج مشیری، طراحی و برنامه‌ریزی مجتمع مسکونی را هدایت کردند. پیرو طرح جامع و تخصیص منطقه، آنها طرح‌هایی اولیه از گونه‌های ۳، ۴ و ۵ اتاقه را ارائه کردند. مشتریان مختار بودند که بین گونه‌های معین، انتخاب یا قطعه‌ای را خریداری و خانه مناسب مطابق میل و نیاز خود را با توجه به برنامه ساختمانی که توسط بانک تنظیم شده بود، بنا کنند. در نهایت آنها مجبور شدند از مقررات کلی تعریف شده توسط برنامه‌ریزان پیروی کنند. این بانک ۴۰۰ آپارتمان در بخش شمالی این منطقه را به عنوان خانه‌های نمونه ساخت که بعد از شرکت فرانسوی، کوی کالاد نارمک نامگذاری شد. در سال ۱۹۶۱ م. (۱۳۴۰ هـ. ش.)، جمعیت این منطقه مسکونی تقریبا ۷۰ هزار نفر بود، در حالی که در سال ۱۹۶۶ م. (۱۳۴۵ هـ. ش.) به بیش از ۹۰ هزار نفر افزایش یافت.

به رغم نیاز‌های رو به رشد مسکن در تهران، به نظر می‌رسد پروژه‌های مسکن‌سازی محمل دستورکار سیاسی هم بوده‌اند. پروژه‌های مسکن‌سازی طراحی شده بودند تا مردم را به انجام وظایف سیاسی وادار و تشویق کنند. بذر یک انقلاب در آن فضا‌های درونی خانه کاشته شده بود. یکی از اهداف اصلی این پروژه‌های مسکونی، اصلاح نقش سنتی زن خانه‌دار بود. با جدا کردن کارکرد‌ها و کاهش انعطاف‌پذیری فضا، زنان تشویق شدند که به خارج از خانه بیایند و در کنار مردان کار کنند. به طور متناقض، این رویکرد نه‌تنها نقش سنتی زنان ایرانی در جامعه اسلامی را مورد انتقاد قرار داد، بلکه مدل الگوی غربی جدید را نیز مورد تاکید قرار داد که دولت آن را ترویج می‌داد. در واقع برای این پروژه، معماری فضای درونی خانه تنها ابزار نبود بلکه از طریق رسانه‌های چپگرا نیز این پروژه به طور گسترده‌ای تبلیغ شده بود.

در مقاله اکتبر ۱۹۴۴ تحت عنوان «خانه و محدودیت‌های آن در دوران مدرن» که در نشریه بیداری ما - نشریه فمینیستی دو ماهانه انجمن زنان- با همکاری فرح لقا علوی منتشر شده تأکید شد که اکنون اکثر مسئولیت‌های سنتی زنان به جای محدود شدن به خانه باید توسط جامعه در نظر گرفته شده باشد. همگام با ایدئولوژی اولیه اتحاد شوروی، دغدغه اصلی بیداری ما این بود که زنان را از خانه بیرون بکشد ۱۰. همچنین این نشریات به طرز عجیبی رژیم پهلوی را برای پروژه مدرن‌سازی غربی متهم کردند که تلاش می‌کرد زنان ایرانی را از سنت‌های بومی آزاد کند ۱۱.

در مقاله دیگری در نشریه رهبر، نویسنده اذعان کرد که پروژه سیاسی غربگرایانه رضاشاه، پیروی از شعار آلمانی «کودکان، آشپزخانه، کلیسا، و لباس شب» بود، ۱۲ و زنان ایرانی را در نقش مدل «زن خانه‌دار خوب» بازگرداندند ۱۳. همانطور که این نهضت به اتحاد جماهیر شوروی نزدیکتر می‌شد، تصویر ترویج شده از زن به طور فزاینده به ایده‌آل کمونیستی شبیه شده بود. سعید نفیسی، نویسنده مارکسیست ایران، در مصاحبه‌هایی که در بیداری ما منتشر شده بود، زنان شوروی را به عنوان روشنفکر و فعال در عرصه عمومی معرفی کرد. این مجله نیز گزارش داد که با وجود ظاهر بی‌تکلف و لباس‌های ساده، زنان شوروی دارای زیبایی منحصر به فردی بودند که بر زنان دیگر ملل برتری یافته بودند ۱۴. در طی جنگ جهانی سرد، این آموزه‌های آشکار مارکسیستی هشداری برای شاه و متحدان آمریکایی او بود که متعاقبا یک پروژه آمریکایی را تحمیل کردند ۱۵.

پروژه‌های مسکونی به عنوان محور‌های جدید جنبش

تاکتیک‌های فضایی یکسان از محروم‌سازی، سلب و کنترل، سوژه‌های سیاسی (شهروندان) را فعال کرد و پروژه‌های مخالف (ضد) را راه‌اندازی نمود. از طریق این پروژه‌ها، مفهوم شهروندی تقویت شد و در دهه ۱۹۵۰ (۱۳۳۰ ه. ش) جنبش‌های مردمی را به وجود آورد. برای اولین‌بار در تاریخ ایران، مردم از خانه‌های خود خارج شدند و تظاهرات خیابانی مردمی در نهایت تبدیل به یک شکل معمول اعتراض شد. این پروژه‌های مسکونی در حقیقت نقاط داغ در حوادث بعدی بود. در سوم نوامبر ۱۹۵۱ م. (۱۱ آبان ۱۳۳۰ هـ. ش.) سخنگوی حزب سلطنتی پارلمان، سیاست‌های مصدق را مورد انتقاد قرار داد و این شرایط جدید را شرح داد:

«سیاستمداری و کشورداری با تبدیل شدن به سیاست‌های خیابانی، فاسد شده است. به نظر می‌رسد که این کشور کاری بهتر از برگزاری جلسات خیابانی ندارد. ما در حال حاضر جلساتی اینجا، آنجا و در همه جا داریم - جلسات برای این، آن، و هر به مناسبتی؛ جلسات برای دانشجویان، دانش آموزان دبیرستانی، هفت ساله‌ها و حتی شش ساله‌ها. من از این جلسات خیابانی مریض و خسته هستم... آیا نخست‌وزیر ما سیاستمدار یا رهبر آحاد مردم است؟ هر بار که با یک مشکل سیاسی مواجه می‌شود آنچه نخست‌وزیر می‌گوید: «من با مردم صحبت خواهم کرد»؟ من همیشه بیمناک بودم این مرد برای دفتر عالی، نامناسب و ناشایست باشد. اما هرگز حتی در بدترین کابوس‌هایم تصور نکردم که یک پیرمرد هفتاد ساله به یک عوام‌فریب تبدیل شود. مردی که مجلس (پارلمان) را با مهاجمان محاصره کرده است، چیزی جز تهدید عمومی نیست» ۱۶. این بسیج اجتماعی که در اوایل دهه ۱۹۵۰ میلادی (۱۳۳۰ هـ. ش.) آغاز شد، فراتر از دستور کار سیاسی چپ بود و تعداد زیادی از مردم هر ایدئولوژی را جذب کرد. در یکی از بزرگترین تظاهرات‌ها، در ۲۱ ژوئیه ۱۹۵۲ (۳۰ تیر ۱۳۳۱) در حمایت از تمایلات ضدشاه مصدق، هزاران نفر به سرعت در خیابان‌ها ریختند و پس از سه روز اعتصاب عمومی و خونریزی، شاه را مجبور به عقب‌نشینی کردند. این بحران به عنوان سی تیر (۲۱ ژوئیه) شناخته شد. در یادبود آن روزها، کوی نارمک به عنوان کوی سی تیر نامگذاری شد. این شورش‌ها و تظاهرات‌ها در طول دهه‌های ۱۹۶۰ و ۷۰ م. (۱۳۴۰ و ۱۳۵۰) در سراسر کشور تبدیل به جنبش‌های گسترده‌ای شد، در عین حال، اسلامگرایان در آن سال‌ها نقش برجسته‌ای داشتند. این حوادث در نهایت به انقلاب اسلامی ۷۹-۱۹۷۸ م. (۱۳۵۷ هـ. ش.) منجر شد. اگرچه هیچ گونه تاثیر بی‌واسطه و مستقیمی از پیکربندی فضایی در رفتار اجتماعی وجود ندارد، اما شرایط فضایی خاص آن پروژه‌های معماری به طبقه متوسط و طبقه کارگر کمک کرد تا خودمختاری اجتماعی و سیاسی خود را به دست آورند. در واقع، به نظر می‌رسد ارتباط معناداری بین شکل زندگی در فضا‌های درونی خانه و دخالت و درگیری سیاسی این افراد در شهر وجود دارد.

نتیجه

برخلاف اشکال تاریخی دولت‌های حاکم در ایران به عنوان فرّه ایزدی و مشروعیت الهی، از قرن بیستم تاکنون به منظور مهار تنش‌های اجتماعی-سیاسی، دولت (تاآستانه انقلاب اسلامی) به ترویج سکولاریزم گرایش داشته است. کارل اشمیت این تفاوت بین دو شکل قدرت را با تفاوت بین سیاستمدار (سلطان) و چوپان (شبان) نشان می‌دهد. او می‌نویسد، در جامعه کوچ‌نشینی «شبان (نوموس) سمبل عمومی قانون بود» که در تقابل با سلطان است؛ ۱۷ سیاستمدار بر گله‌ای (جماعتی) حکومت می‌کند که با تنظیم و کنترل زندگی آنها توسط او، این جماعت تغذیه می‌شوند.

این در حالی است که سیاستمدار تا این اندازه بر افرادی که بر آنها حکومت می‌کند مقام و برتری ندارد؛ «چوپان تنها رسیدگی می‌کند به، فراهم می‌کند برای، نظارت، سرپرستی و مراقبت می‌کند از...» به این ترتیب، چوپان، تصویر خدا و حکم الهی را نشان می‌دهد. در حالی که چوپان از طریق مکانیسم فرمان و اطاعت عمل می‌کند، سیاستمدار به شیوه‌ای دیالکتیکی حکومت می‌کند. با این حال، این تصادم نیرو‌ها همیشه مخرب نبوده است. در دوره‌های خاص، این درگیری‌ها و تضادها، در فرایند تکاملی زندگی را توانمند و فعال کرده‌اند. شیوه زندگی عشایری مغلوب استفاده ابزاری از ایده خانه به عنوان چارچوب قانونی و فضایی می‌شود که از طریق آن دولت به مدیریت و کنترل زندگی افراد می‌پردازد. تعارض بین نیرو‌های تثبیت‌کننده دولت و شکل زندگی که دولت از آن می‌گریزد، در چاردیواری فضای درونی خانه حفظ شد. در حالی که این حصار‌ها تمایزی ابتدایی بین داخل و خارج، بین خانه و شهر و بین قوانین، آیین‌ها و دستورات را ایجاد می‌کنند، شیوه زندگی عشایری مخالفت دیالکتیکی خود را با نیرو‌های ایستا حفظ می‌کند.

۱- See Agamben, The Highest Poverty, ۱۱.

۲- از نظر ریشه‌شناسی، اصطلاح «مدینه» از dinu (یا denu) با ریشه زبان آکدی مشتق شده که به معنای «قانون»، «حق» و «قضاوت» است و به زبان آرامی به عنوان «din» شناخته می‌شود. در رویداد منحصر‌به‌فرد آن، «din» (دین) از لحاظ سیاسی دارای بار و معنا بوده و به طور عمده در زبان عبری و عربی از ریشه دو واژه اساسی وام گرفته است: din به معنی «قضاوت» یا «قانون» و مدینه به معنی «شهر». با این وجود، یک ترجمه دیگر از دین وجود دارد که مفهوم بیشتری را به ارمغان می‌آورد: در فارسی، دین به معنی «مذهب» است. این سه قرائت - قانونی، سیاسی و مذهبی - معنای عمیق «مدینه» را می‌سازد، مدینه، اصطلاحی است که تشکیل یک شهر یا سکونتگاه را تایید می‌کند که با قدرت الهی از طریق ایجاد محدودیت‌ها و مرز‌ها تعریف و کنترل می‌شود.

۳- Serai یا سرا مشخصه پیکربندی فضایی فضای زندگی است. از نظر ریشه‌شناسی این کلمه از ریشه هند و اروپایی واژه «tra» به معنی مرز یا حدود است که در زبان اوستایی به عنوان تریای (thraya) (محافظت کردن) و سرای ایرانی به عنوان یک فضای محصور یا یک خانه ظاهر می‌شود. در توسعه تاریخی آن، سراها، طرح معماری ارائه می‌دهند؛ یک فضا با حدود معین با اتاق‌های قابل سکونت. این عبارت به عنوان پسوند در تشکیل کلماتی مانند کاروانسرا استفاده می‌شود که در نهایت به مسکن موقت عمومی اشاره می‌کند.

۴- بهشت موعود (مدینه فاضله) در اینجا اشاره به مفهوم رایج از یک باغ زمینی دارد. این ایده در بیشتر ادیان به اشتراک گذاشته شده و از لحاظ تاریخی یک مدل فضایی سازنده برای شهر‌ها و گونه‌شناسی ساختمانی بوده است. نگاه کنید به: Khosravi, The City as Paradise, ۲۷۰-۲۸۵.

۵- See Afary and Anderson, Foucault and the Iranian Revolution.

۶- Abrahamian, A History of Modern Iran , ۹۹-۱۰۰. ۴-

۷-Abrahamian, A History of Modern Iran, ۱۰۸.

۸- انجمن معماران ایرانی نیز یک سازمان سیاسی فعال بود که با جنبش چپ در دهه‌های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ همراه بود. این انجمن نقش مهمی در بسیج طبقه روشنفکر داشت. در میان اعضای اولیه انجمن معماران ایرانی، نورالدین کیانوری که در آن زمان عضو فعال کمیته مرکزی حزب توده بود و بعد‌ها دبیرکل این حزب شد، محمد مصدق که رهبر جبهه ملی ایران بود و بعد از آن نخست‌وزیر شد، فریدون کشاورز، عضو فعال حزب توده در پارلمان و بعد از آن وزیر فرهنگ شد و سایرین که در آن زمان هم اعضای یا هواداران حزب کمونیست بودند، حضور داشتند. لیست کامل اعضا را در آرشیتکت ۱، ۳۹ را ببینید.

۹- معمار اصلی این پروژه علی صادق بود که ابتدا در دانشگاه خِنـت و سپس در Académie Royale des Beaux-Arts (۳۶-۱۹۳۲) در بروکسل تحصیل کرد. او تحت تاثیر جنبش مدرن و به ویژه گفتمان واحد مسکن حداقل (Existenzminimum) قرار گرفت. بعد‌ها پس از بازگشت به ایران در سال ۱۹۳۷، آن تجارب را به عنوان مثال مشارکت در پروتکل سیام ۱۹۲۹ در تجربه‌اش از معماری، با هم ترکیب کرد. با وجود اینکه شاید سبک معماری صادق از برخی از معاصران او کمتر متمایز بود، او به محیط معماری زمان خود کمک شایانی کرد. شاید مهمترین نقش او ترویج و تبلیغ پروژه‌های انبوه‌سازی در تهران به عنوان معاون رئیس هیات‌مدیره وام مسکن بود. با همکاری ایرج مشیری، ناصر بدیع و دیگران، او در اواسط دهه ۱۹۴۰ انجمن معماران ایرانی را تاسیس و در آنجا به عنوان معاون رئیس و سپس رئیس کار کرد.

۱۴- Firouz, Rahbar, ۸.

۱۰- Bahrambeygui, Tehran: An Urban Analysis, ۱۲۰.

۱۱- Karimi, Dwelling, Dispute, and the Space of Modern Iran, ۱۲۱.

۱۲- به عنوان مثال بین سال‌های ۴۱-۱۹۳۶ م. رضاشاه، جنبشی نام «بیداری زنان» راه انداخت. این جنبش به دنبال حذف حجاب اسلامی از جامعه کارگری ایران بود. حامیان گفتند که حجاب مانع فعالیت‌های جسمانی و قابلیت زنان برای ورود به جامعه و کمک آنان به پیشرفت کشور می‌شود. این جنبش در مخالفت با بنیاد مذهبی بود.

۱۳- این عبارت در ابتدا در نوشته‌های اوایل دهه ۱۸۹۰ میلادی ظاهر شد، زمانی که ویلهلم دوم نقش زنان را ترسیم کرد: اجازه دهید زنان خود را به سه K، Kache، Kirche die Kinder (آشپزخانه، کلیسا و کودکان) اختصاص دهند. این عبارت پس از چندین‌بار در طول دهه ۱۸۹۰ در نوشته‌ها و سخنرانی‌های لیبرال مورد استفاده قرار گرفته بود. در آگوست سال ۱۸۹۹، لیبرال با نفوذ بریتانیایی، وست مینستر گِزت این داستان را توضیح داد، و همچنین “K” چهارم را به عنوان Kleid (پوشش) ذکر کرد. این شعار بعدا توسط هیتلر، با تاکید کمتر بر کلیسا، تکرار شد.

۱۵- Karimi, ibid, ۱۲۳.

۱۶- Truman’s Point IV programme.

۱۷- mami, Parliamentary Debates.

۱۸- در اینجا اشمیت به سیاستمدار افلاطون اشاره می‌کند. در سیاستمدار، افلاطون چوپان را از سیاستمدار متمایز می‌کند: nemein از چوپان، مربوط به تغذیه گله‌اش است و چوپان یک نوع خدا در نسبت با حیواناتی است که او گله‌داری کرده است.

Schmitt, The Nomos of the Earth, ۳۴۰.

برچسب‌ها
مسکن کارگران