با دل خونین لب خندان بیاور
معرفی نمایش «شوایک؛ سرباز ساده دل» به کارگردانی حمیدرضا نعیمی
«شوایک؛ سرباز ساده دل» اقتباس آزاد حمیدرضا نعیمی از رمانی به همین نام، اثر یاروسلاو هاشک نویسنده اهل چک است. این نمایش روایتگر مردی به نام شوایک است که به جنگ جهانی اول اعزام میشود. او که قبلا به خاطر سفاهت از سربازی معاف شده، تصمیم میگیرد از وقوع جنگ جلوگیری کند. رمان «شوایک؛ سرباز ساده دل» در شمار آثار بزرگ ادبیات کلاسیک جهان قرار میگیرد و ارزش و اعتبار آن نزد کشورهای اروپای شرقی به حدی است که اثر دیگری همطراز آن نمیتوان سراغ گرفت. آنقدر که بسیاری معتقدند این اثر در اروپای شرقی همتای دُن کیشوت است.
بیگمان شما هم این جمله را به یاد میآورید که «فقط تئاترهای طنز و نمایشهای خندهآور مورد استقبال مردم قرار میگیرند و کارهای جدی، به فروش نمیروند». اعتقادی باطل که مدتها بنیان فرهنگی جامعه را دچار تزلزل ساخته بود و هنرمند و هنردوست را در باتلاق نابودی فرو میبرد. آری سالهای زیادی از جولان این باور باطل نمیگذرد. سالهایی شاید به شمار روزگاری که از نخستین اجرای تئاتر سقراط، اثر حمیدرضا نعیمی در تالار بزرگ وحدت میگذرد. در آن ایام شاید خود کارشناسان و مدیران تالار وحدت هم باور نداشتند یک درام تاریخی، انتقادی با مضمونی فلسفی شاهد چنان استقبالی شود که همه رکوردهای گیشه را دستخوش دگرگونی مثبت کند. اما نعیمی به همه مدیران و دستاندرکاران تئاتر نشان داد «مخاطب تئاتر، داری درکی بالا است، هنر را میفهمد و از اثر ارزشمند استقبال میکند». پس از آن در بین هنرمندان نسل جوان تئاتر، حرکتی تازه پدید آمد جهت ساخت آثار «خوب» به جای آثار «خندهآور». حرکتی که با همراهی و پشتیبانی مردم توأمان گشت و موجب رونق تئاتر، تعدد و شکوفایی تماشاخانههای خصوصی شد.
با این آگاهی، هنگامیکه پیشاپیش نام اثر تازه جناب نعیمی ـ شوایک؛ سرباز ساده دل ـ عبارت «تئاتر کمدی» را میخوانیم، اندکی به فکر فرو میرویم. در آثار دیگری که پس از اجرای سقراط از او سراغ داشتهایم، شاهد ادامه همان مسیر و احترام به شعور و درک مخاطب بودهایم. هر چند کمدی بودن یک اثر به خودی خود دلیل بر ضعف کیفی و سطحینگری نباشد، اما آویختن از رشتههایی مندرس برای خنده گرفتن از تماشاگر، پوچ و دور از شأن هنر است. چه کنیم که حکایت ما و کمدی، حکایت مار گزیده و ریسمان سیاه و سپید است.
در روزهای نخستین اجرا، ساعتی پیش از شروع نمایش، خود را به ورودی تالار وحدت میرسانم و با صف طویل و چندلایه مردم روبهرو میشوم. نکته جالب توجه درباره این جمعیت، وجود اقشار گوناگون جامعه میان آنها است. این را میتوان هم از ظاهرشان فهمید و هم از سخنان و مباحثی که مطرح میسازند. پیر، کودک و جوان گردهم آمدهاند و در هوای پاییزی شب نیمه مهر ماه برای تماشای اثر هنرمند مورد اعتماد خود انتظار میکشند.
نمایشنامه ـ چنان که در بروشور قید شده ـ اقتباسی آزاد از رمانی به همین نام، نوشته یاروسلاو هاشک (۱۹۲۳ ـ ۱۸۸۳) است. رمان هاشک چهار بخش دارد؛ ۱. در پشت جبهه ۲. در جبهه ۳. کتککاری پر افتخار ۴. دنباله کتککاری پر افتخار. هر چند که بخش چهارم با مرگ نویسنده در ۴۰ سالگی ناتمام میماند و حسرتی در دل خواننده بر جای میگذارد. هاشک با خلق شخصیت شوایک به نقد شرایط سیاسی نظامیامپراتوری میپردازد. بعد از هاشک نویسندگان زیادی از این شخصیت استفاده کردند که نامدارترین آنان برتولت برشت است. او میگوید چنانچه لازم باشد از سه اثر نام ببریم که ادبیات جهانی قرن ما را آفریدهاند، بی تردید یکی از آنها شوایک؛ سرباز ساده دل است.
شوایک چک تبار، در زمان جنگ جهانی نخست، هنگامیکه چک بخشی از امپراتوری اتریش ـ مجارستان محسوب میشد با وراجیها و پرحرفیهای طنازانه خویش به ماجراهای اجتماعی آن روزگار اشاره میکند. هاشک، شوایک را چنین معرفی میکند: «روزگاران بزرگ، مردان بزرگ میطلبد. هستند قهرمانان فروتن و ناشناختهای که تاریخ آنان را بسان ناپلئون نستوده است، حال آنکه خصایلشان سرفرازیهای الکساندر مقدونی را هم بیرنگ میکند. این روزها، هنگام گردش در کوچههای پراگ به مرد شندرپندری بر میخورید که خودش هم نمیداند در رویدادهای بزرگ کنونی، چه نقش بزرگی بر دوش داشته است. سرش به کار خودش است. آزارش به کسی نمیرسد و روزنامهنگاران هم با درخواست مصاحبه مزاحم او نمیشوند. اگر اسمش را بپرسید با سادهگی و فروتنی پاسخ خواهد داد: شوایک هستم ...».
در تالار وحدت، تمام صندلیها پر و همه چشم انتظار کنار رفتن پرده هستند. فهرست بازیگران به جز نام هنرپیشههای ثابت آثار نعیمی، نام تعدادی از بازیگران مشهور دنیای تصویر را هم در خود دارد. ترکیبی جالب که بر اشتیاق مخاطب برای دیدن نمایش میافزاید.
فرهاد آئیش، بازیگر توانمند نقش سقراط، این بار در جامه نقشی متفاوت درآمده است. شوایک، به عیب سفاهت از خدمت نظام معاف شده و در پراگ با خرید، فروش و تربیت سگهای ولگرد و بی اصل و نسب به عنوان سگهای اصیل روزگار میگذراند. استفاده دراماتیک و بدیع گروه بازیسازان در نقش سگها، هم به بافت تصویری اثر در خلق و پویایی میزانسنها یاری رسانده و هم به پیشبرد صحنه و ایجاد ریتم کمک کرده است. در صحنههای ابتدایی، نمایشنامه نزدیکی زیادی با متن رمان دارد، اما رفته رفته از آن فاصله گرفته و هر چه بیشتر میتوان شاهد بیان افکار و جهانبینی ویژه حمیدرضا نعیمی بود.
صحنههای موزیکال مورد علاقه نعیمیکه فصل مشترک تمام آثار او هستند این بار نیز با قدرت و زیبایی بسیار بر صحنه جاری میشوند. او از صحنههای موزیکال برای بیان روحیات جامعه مورد بحث در نمایش بهره برده است. مردمی که شادی، حماسه و اندوه خود را در ترانههایشان بازگو میکنند. این نحوه بیان ضمن رعایت ایجاز و ضرباهنگ به رنگآمیزی حسی اثر نیز کمک شایانی کرده است. از آنجا که فرهنگ مجارها و سراسر امپراتوری بزرگ اتریش نیز آمیخته با موسیقی و بیان آهنگین است، شناخت کارگردان از موزیک و موزیکال باعث شکلگیری صحنههایی بهجا و چشمنواز در طول نمایش شده است.
رضا مهدیزاده، در طراحی صحنه تاکید خود را بر استفاده از عمق صحنه و ایجاد لایههای متعدد قرار داده است. اینبار نیز شاهد نوعی طراحی مینیمالیستی و اختصارگرا از جانب او هستیم که با نشانهشناسی مخصوص به خود، به فضاسازی و کارگردانی خلاقانه نعیمی یاری میرساند و مجال آن را فراهم میکند تا صحنهها در عین گویایی در دل هم بلغزند و پیش روند. این میان وجود اغراقآمیز یک اراده توپ جنگی غولپیکر و قرص کامل ماه، تامل برانگیز است. از میدان جنگ و ادوات سنگین نظامی تنها همین توپ بر صحنه دیده میشود که میتوان به روشنی آن را نماد جبهه نبرد دانست. در مقابل این سلاح هولناک عظیمالجثه، ماه درخشانی بر صحنه خودنمایی میکند که شاید بتوان آن را جنبه روحانی انسان دانست. خورشید در آسمان نیست زیرا جنگ روزگاری تاریک است و شبی طولانی که این ماه درخشان تمام بغض و اندوه آن را به زبانی شاعرانه در خود جلوهگر میسازد.
شوایک سادهدل که دربهدر میدود تا جنگسالاران را یافته و چاره خود برای پرهیز از جنگ و خاتمه دعوا را به گوش آنها برساند، با پیشرفت جنگ هر چه بیشتر به پوچی و فساد علل شکلگیری و پیشبرندهگان آن پیمیبرد. اگر در ابتدا میتوان به سختیها خندید و یا صحنههای زیبایی را در دل بیرحمی محیط سراغ گرفت، اما رفته رفته همه آن زیباییها زیر چرخ سنگین ماشین نظامی له میشوند. سربازی که مظهر عشق و شور زندگی بود، با قنداق تفنگ به چهره معشوق خویش ضربه میزند و بر خود آتش میگشاید. جنگسالاران نیز از این بلا در امان نمیمانند و در محاصره حلقه آتشی که خود روزگاری از آن سود میبردند، گرفتار شده و یک یک از پای در میآیند. شوایک، از این نابسامانی رنج میبرد و با همه توان در رفع آن میکوشد، اما کار مفیدی از او ساخته نیست. سرانجام، دستگاه زبان نفهم کشتار او را نیز در کام مرگ فرو میکشد و آرزوهای وی برای پرسه زدن در خیابانهای پراگ و از سر گرفتن زندگی ساده و با صفایش به باد میرود.
نه این یک نمایش خندهآور نیست! نعیمی، همچنان به مشی هنری خود پایبند مانده و از حال و هوای شوخطبعانه رمان هاشک سود برده تا دلنگرانی و بیم و امیدهای خود در حوزه مسائل روز جامعهاش را به رشته بیان درآورد. نمایشی که در زیر پوسته شاد و مفرح خود حقیقتی فجیع را نمایان میسازد. آری، اینبار نیز این جامعه ارزشمندترین شهروندان خود را مانند آنچه آتن با سقراط کرد، خواهد کشت.
معرفی نمایش
شوایک؛ سرباز ساده دل
نویسنده و کارگردان: حمیدرضا نعیمی
بازیگران: فرهاد آئیش، حامد کمیلی، امیرحسین رستمی، مهران رنجبر و ...